تو ی مسیر پا گذاشتم ک راه برگشت ندارم بخاطر تمام هزینهایی ک کردم .این جندروز انقدر سر و پا بودم انقدر اذیت شدم انقدر روحم و جسمم اذیت شد ک امد خونه کل این چندروز رو استفراغ کردم .چقدر خوب میشد ک اگ همه ادم ها مشکل مالی نداشتن و پول دراوردن براشون اسون و سخت نبود.هرروز بدو بدو با لباس های بیرونم باید غذارو درست کنم بعد تاخوردم میبینی بعدظهرنشده باز باید بشوم برم سر کار .حسرت ی خواب ظهر و صبح تا ظهری مونده تو دلم .شبا از ورد خستگی خداب ب چشمام نمیره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.