داستان از این قراره که مامانم وقتی میبینه میوه ای تو یخچالشون زیاد اومده و داره خراب میشه یا کمپوت درست می کنه یا آبشو می گیره یا خشک می کنه برای بچه های من. یا بعد مهمونی غذا و سالاد و دسر و نوشیدنی که زیاد میاد میفرسته برای ما. حالا شوهرم همش غر میزنه میگه این کار مامانت خیلی زشته و شان ما رو پایین میاره و اینچور چیزها رو به فقیرها و کارتن خوابا معمولا میدن . به مامانم هم بگم می دونم ناراحت میشه و داستان درست می کنه. من موندم این وسط چکار کنم
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر -آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم - هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر - رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر - (مولانا)
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
مگع خودتونم میوه هایی ک نمیخورید و داره خراب میشه رو کمپوت یاحالا هرچی درست نمیکنید ونمیخورید؟یامثلاغذایی ک خیلی زیادع رو بابقیع تقسیم نمیکنید این کجاش بده؟ما هرچی داریماضاف بیاد رو با برادرام وخاهرم کچند کوچه پایین ترع تقسیم میکنیم
برای حفظ زندگیم ی صلوات میفرستی الهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم🙏
آخه مشکل همینجاست. اینجا به اصرارا مامانم نشستیم. چون تک دخترم مامانم اصرار داره به ما یکجا باشه. وگرنه شوهرم به شدت مخالفه اینجا نشستنیم. چند سال هم جدا بودیم که به اصرار مامان و بابام اومدیم اینجا. واسه همین تو این زمینه دهن من بستس
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر -آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم - هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر - رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر - (مولانا)