درد زایمان طبیعی بستگی داره طبیعی باشه یا با تزریق آمپول فشار
اگه آمپول فشار بزنن اونم وقتی دز بالا تزریق میکنن، من نمیتونم بگم قابل تحمله یا نه... چون ما بدون آمپول فشار و کاملا طبیعی زایمان کردیم و دوستانی هم که آمپول فشار گرفتن به خاطر فشار نیومدن به بخیه های سزارین، دز پایین دریافت کردن، نمیتونیم بگیم درد زایمان با دز بالای آمپول فشار اونم بدون رعایت اصول طب سنتی برای تسهیل زایمان و عدم آمادگی دهانه رحم، چه مدلیه!!!
ما از زایمان کاملا طبیعی میگیم که دردشم لطیفه ...و خیلی ملایم و به مرور دردا تشدید میشن و اگه نترسی و دچار استرس نشی هماهنگ با میزان درد، تو بدن اندروفین(هورمون ضد درد) ترشحمیشه و تا لحظات آخر قابل تحمله
بعدشم که زایمان میکنی دیگه دردا تموم میشن و با حال خوب بچه تو بغل میگیری و با عشق بهش شیر میدی و احتمال افسردگی هم خیلی کمه
برعکس سزارینیا که بعد تولد بچه تازه درد و مشکلاتشون شروع میشه. بعد یه جراحی سنگین که خود مادر به ۱ ماه پرستاری و مراقبت نیاز داره، توقع دارن هم به بچه رسیدگی کنی، هم خونه رو بعد ۱۰ روز مدیریت کنی، هم هوای همسرتو داشته باشی... خودتم لوس نکنی! چون پزشکا و همجنسای خودمون با دروغ و فریب و از ترس طبیعی گفتن سلاخی شدن دردی نداره!!!
بعدشم اگه بچه یه کولیکی چیزی داشته باشه دیگه آخر دنیاس...
زایمان اولمو که سز شدم، ۲۵ نفر واسه سز انتخابی اومده بودن
همه شاد و شنگول و خندون رفتن اتاق عمل، بعد عمل تا فردا ظهر که مرخص شدن تو بیمارستان ناله کردن و دولا رفتن خونه! چن تاشونم که تزریقشون خوب نبود، جز درد بخیه درد شدید سر و گردنم اذیتشون میکرد
یکیشونم که نگه داشتن. بعد سزارین به خاطر اسپاینال بدنش خشک شده بود با درد زیاد!
اونا قطعا میرن خونه و کسی میاد عیادتشون نمیگن خیلی اذیت شدیم و انتخابی زجر کشیدیم!
سزارین دوم سوم که دیگه خیلی بدتره
شبی که من سز شدم فقط یه نفر طبیعی زایمان کرده بود... با حال خوب بچه شو شیر میداد و با وجود بخیه زیادی که خورده بود حالش خوب بود
بعدها طبیعی زایمان کردم و خیلی هم زایمان اول بخیه خوردم و دیدم همه چیزایی که در مورد بخیه طبیعی میگن بزرگنماییه یا اصلا تصوری از درد بخیه سزارین ندارن!!!
درد بخیه طبیعی یه پوست نازکه که تقریبا بیحسه. دردشم یه سوزش و درد قابل تحمله. با رعایت چن روزه م جوش میخوره
این درد کجا و درد برش ۷ لایه شکم و ۱ لایه رحم کجا؟؟؟
قیاسشم خنده داره!
سر ویبک دوم روز ۶ پسرم به خاطر زردی بستری بود، مادرای سزارینی همه با آه و ناله پا میشدن و می نشستن
من و دو تا از مامانا که یکیشون پزشک هم بود طبیعی بودیم کلی بگو بخند داشتیم... میگفتن چرا شما ناله نمی کنید؟ مگه بخیه نخوردید؟ مگه بخیه طبیعی درد نداره؟
یکی از مامانا بعد سز دچار خونریزی شدید شده بود، بچه هاش ان ای سی یو بودن، خودش بیمارستان دیگه مدام زیر سرم بود.چن واحد خون فقط بهش زده بودن! بعد چن هفته از سزارین هنوز نمیتونست راست راه بره. باهاش می اومدن سرش گیج نره بیفته. دکترم هربار میدیدش نمیگفت با این رنگ پریده در چه حالی! همش معترض میشد که چرا اینجا نمیای و خودت به بچه هات رسیدگی نمیکنی!!!!!
یکی دیگه از مامانا که همسرشم پزشک همون بیمارستان بود ، حین جراحی روده شو بریده بودن... ۲ قلوهاش تو ان آی سی یو... خودش بخش جراحی بستری
نگم که چه شرایط وحشتناکی داشت! یه کیسه رو شکمش بود واسه اینکه چیزی وارد روده ش نشه به بخیه هاش فشار بیاد
اونم بنده خدام ۳ هفته بستری بود. بچه هاش ۳_۲ روز بعد ترخیص خودش مرخص شدن
یه مامانی ام بود میگفت سزارین اولش لوله ی تخمدانشو بریدن و به سختی با یه تخمدان باردار شده
سرتو درد آوردم عزیز... در این حد بدون نذاشتن سختی و عوارض و مشکلات سزارین جایی گفته بشه و واسه زایمان پرخاصیت طبیعی، حمایت درستی نداشتن!!!