2777
2789
عنوان

تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

| مشاهده متن کامل بحث + 1733864 بازدید | 90151 پست

علامت بریچ بودن جنین چیه؟؟؟ حرکات جنین کجای شکم احساس میشه?؟؟

دیروز همه ش احساس می کردم زیر شکمم جمع شده و احساس سنگینی زیر شکمم داشتم

دسشویی که میرفتم نمیتونستم بشینم

کف لگنم خیلی فشار می آورد و بخیه های سزم تیر می کشیدو درد کف لگن داشتم


امروز زانوهام رو گذاشتم بالای مبل و سرم پایین بود

ده دقه توی همین وضعیت بودم خوب شد و اون احساس سنگینی رفع شد


حرکتاش هم ریز زیر شکمم میزنه و به پهلو که میخوابم .... پهلوهام رو ضربه میزنه

سلام عزیزم من استان گلستان شهر گنبد میشه اگ نکاتی میدونید بهم بگید چون فک نکنم دکتری تو شهرمون قبو ...


عزیزجان اینکه توی خونه دردهات رو بکشی و بعدش بری بیمارستان روی کاغذ یکی از راه حل هاست. یکی از بچه های تاپیک همینطور توی سمنان فکر میکنم وی بک انجام داد. اما خب باید از ریسک های وی بک هم مطلع باشی که معمولا پزشک بهش اشاره میکنه. ریسکش زیاد نیست. از هر 200 مورد یک نفر ممکنه دچار پارگی رحم بشه. اونم من توی رفرنس معتبر جهانی خوندم که در واقع یک در 1000 مورد هستش.

منتها بازم احتیاط شرط عقله. بهتر اینه پزشکی مسئولیت زایمان رو به عهده بگیره و تحت نظرش زایمان رو انجام بدید. 


توی تاپیک هیچ موردی نداشتیم که پارگی داشته باشه. اما به طرز قابل توجهی مواردی بوده که بخاطر سزارین دچار عوارض شدن. اساسا، اگر بخوایم انصاف و تخصص و تعهد رو بذاریم وسط هر مادری که سزارین شده (یک بار یا دو بار یا حتی بیشتر)  شانس تلاش برای زایمان طبیعی رو داره. مگر اینکه واقعا یه مانع عقلانی وجود داشته باشه. مثلا حین دردها قلب جنین افت پایدار داشته باشه، جنین بریج باشه و شرایط قرارگیریش تو رحم مادر نرمال نباشه و... 


شما یه بار طبیعی زایمان کردی. احتمال موفقیت وی بک برای افرادی مثل شما خیلییییی بالاست. حتی اگر حافظم یاری کنه نزدیک به 90 درصد مادرانی که سابقه زایمان طبیعی دارن میتونن وی بک موفق داشته باشن. 

بنابراین هم امید زیادی هست به شرایط شما. هم بهتره بی گدار به آب نزنی.

یه تاپیک داریم خلاصه راهکارها و نکات این تاپیک هستش. 

لینکش رو میذارم. حتما مطالعه کن. خاطره دو تا وی بک من هم اونجا هست. 


راستی بیمارستان های دولتی موظف هستن با مادری که قصد زایمان طبیعی بعد سزارین رو داره، همکاری بکنن. حداقل اینه که به عنوان یه مادر آگاه از بیمارستان دولتی شهرتون مطالبه گری بکنی. زنگ بزن بگو وصل کنن بلوک زایمان بپرس این نوع زایمان رو انجام میدن یا نه. اگر انجام میدن کدوم پزشک. مسئولیتش رو قبول میکنه معمولا. اگر هم گفت انجام نمیدیدم یا پرخاش کرد یا هرچی. مجدد پیگیر باش. بگو موظف هستم همکاری بکنن. البته شاید تحکم باعث لجبازیشون بشه. اول از در صمیمت وارد شو. من چندین بار زنگ زدم. هر بار یه ماما یا مسئول جواب میداد. یکی حوصله داشت. یکی نداشت. یکی اذیت می‌کرد و موج منفی میداد و می‌گفت اصلا نمیشه. یکی میگفت شده انجام دادیم و...


اینم لینکتاپیک

خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما... که در راه حسینت لشکری از خون من باشد... شبهای قدر رفت و دیوانه‌ی تو باز... تقویم را به شوقِ محرم زند ورق...کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود... آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده‌هاست... بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس... نوبتی هم باشد آقا نوبت جامانده هاست

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

علامت بریچ بودن جنین چیه؟؟؟ حرکات جنین کجای شکم احساس میشه?؟؟ دیروز همه ش احساس می کردم زیر شکمم جم ...

حرکاتش که شبیه حرکات نی نی های قبلی بنده است. همه سفالیک بودن. فکر نکنم درد کف لگن ربطی داشته باشه. آخه منم زیاد داشتم.


 من که به جهت بریج بودن باعث سزارین مادرم شدم، خیلی اذیتش کردم. میگه واقعا نمیتونستم دراز بکشم و نشسته میخوابیدم. باعث تنگی نفسش شده بودم

اینقدر از خودم ناراحت میشم وقتی تعریف میکنه میگم چقدر بچه بدی بودم براش. مادرمم فوق العاده بی تجربه بوده عزیزم. رفته که زایمان کنه گفتن بریچه بچه ت برو سز. اونم رفته عمل دیگه. هعیییییی

خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما... که در راه حسینت لشکری از خون من باشد... شبهای قدر رفت و دیوانه‌ی تو باز... تقویم را به شوقِ محرم زند ورق...کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود... آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده‌هاست... بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس... نوبتی هم باشد آقا نوبت جامانده هاست
حرکاتش که شبیه حرکات نی نی های قبلی بنده است. همه سفالیک بودن. فکر نکنم درد کف لگن ربطی داشته باشه. ...

می دونی

آخه اینجوری بود که انگار بچه خودش رو انداخته بود پایین

گلاب به روتون

می رفتم دسشویی زیر شکمم سفت بود نمی تونستم بشینم

خودم رو که کله پا کردم خوب شد

سلام عزیز اگه شرایطشو دارید برید مشهد با دکتر آیتی زایمان کنید اگه نه، ببینید گرگان کسی ویبک قبول ...

سلام عزیزم

نه مشهد ک نمیتونم برم 

ولی بنظرتون میتونم زایمان کنم مثلا ممکنه بخیه هام پاره بشن ؟

واینکع ی سونو برم ک جا بخیه هامو ببینه جوش خورده یا نه ؟؟

چون سال ۹۹ سز شدم و دلم با طبیعیه

خدایا ازت می‌خوام به پدرو مادرم ، خواهرم ،برادرام،همسرم ، پسرم ، نی نی توراهیم ، خودم سلامتی و عمر طولانی‌و دل شاد بدی.🤲 هر کی هم امضامو خوند برای حال‌و‌روحیه خراب وافسردم یه صلوات بفرسته 🦋💜هرکی برام صلوات فرستاد بهم بگه تا براش صلوات بفرستم.

خاله م بچه سومش وقتی به دنیا اومده بود بعد از یکی دو روز دیدم مچ پای رایتش به سمت داخل کجه

بردنش ارتوپد گفته بود بچه بریچ بوده پاش گیر کرده زیر شکمش و همون جور مونده

تا ۶ ماهگی پاش توی گچ بود و بعدش هم دکتر یه کفش داده 

گفته باید تا دوسالگی باید کفش مخصوص بپوشه تا این انحراف مچ خوب بشه

البته الان ۸ سالشه و وقتی راه میره عادیه و یه نفری که ندونه این موضوع رو متوجه نمیشه مچ پاش مشکل داره

ما هم که می دونیم باید خیلی دقت کنیم که ببینیم گاهی توی راه رفتن مچش رو کج میذاره روی زمین

بسم الله الرحمن الرحیم


خاطره زایمان


من دو سال پیش یه زایمان زودرس داشتم به خاطر فیبروم بسیااار بزرگی که داشتم که متأسفانه بچه زنده نموند، چند ماه بعدش هم عمل میومکتومی انجام دادم و از همون زمان به فکر زایمان طبیعی بودم، چون تو عمل میومکتومی هم رحم برش میخوره، یه جورایی خودم رو ویبکی میدونستم، که با این تاپیک آشنا شدم و داستان ویبک رستا جان و بسیاری از دوستان رو که خوندم خیلی مشتاق شدم که ان‌شاءالله هروقت باردار شدم دنبال پزشک یا مامای موافق ویبک باشم...


تا اینکه خدا خواست تیر ۴۰۱ باردار شدم، ولی خب نمی‌دونستم برم زیر نظر کدوم پزشک برای ویبک، توی تاپیک با گروه مادرانه خانم شریفی طب اسلامی آشنا شدم و عضو گروه شدم، به خاطر مشکلاتی که تو بارداری داشتم مثل اینکه آب دهنم خیلی زیاد بود و زیاد دستشویی میرفتم، خلط پشت حلق داشتم و هربار برای خارج کردنش عوق میزدم و ... تصمیم گرفتم مزاج شناسی بشم و دستور غذایی بگیرم ، سونو هم داده بودم تو ۱۴ هفته گفته بود جفتت پایینه، تا اقدام کردم برای مزاج شناسی و اینکه یه ماه تحت نظر باشم تو ۱۷ هفته چندتا قطره خون برام آمد که خیلی ترسیدم، دکتر هم به خاطر جفت پایین و سابقه زایمان زودرس برام قرص دوفاستون نوشته بود که اصلا نگرفته بودمش و نخورده بودم، که بعدش رفتم گرفتم ، البته تدابیر طب اسلامی رو هم از همکاران خانم شریفی گرفتم (مثل بستن شکم و روغن مالی به سمت بالا با روغن زیتون یا بابونه و...)

که الحمدلله بعد از اون دیگه خون ندیدم...

سعی کردم بعد از اون تدابیر اصلاح مزاجی که بهم داده بودن رو رعایت کنم و واقعا تا زمانیکه رعایت میکردم خیلی حالم خوب بودو همین که ترک میکردم حالم بد میشد، یکی از مواردی که خیلی رعایت کردنش برای حالم خوب بود پرهیز سردی دمایی و طبعی بود، که ای کاش زودتر با این گروه آشنا شده بودم، چون الان میفهمم یکی از دلایلی که تو بارداری قبلیم آنقدر حالم بد بود و دردهای شدید به خاطر فیبروم داشتم همین رعایت نکردن پرهیزات سردی بوده😔

شاید اگه این مسائل رو رعایت میکردم نه آنقدر درد می‌کشیدم و نه اینکه بچه ام رو از دست میدادم... استغفرالله من کل ذنب، الحمدلله علی کل حال...


خلاصه بالا پایین زیاد بود تو بارداریم و اینکه متاسفانه دکتر گلشیرازی و بیشتر دستیارش استرس بهم وارد میکردن، مثلا دستیارش هی به من می‌گفت تو های ریسک هستی و از این حرفها. البته طبق توصیه طب اسلامی از اسپری گلاب در طول روز استفاده می کردم تا کمتر استرس بگیرم که واقعا خوب بود...

خلاصه اینکه منی که هی بهم میگفتن استراحت کن و خیلی فعالیت نداشته باش چون خطر زایمان زودرس داری و تا ۳۵ هفته نه ورزشی نه پیاده روی ...

دیگه از ۳۶ هفته تقریبا شروع کردم به ورزش و کمی هم پیاده روی البته باز هم هر روز انجام نمی‌دادم چون حسابی تنبل شده بودم و البته سنگین هم شده بودم ...

از ۳۷ هفته دردهای پراکنده ام شروع شد و اول ۳۸ هفته بودم که یه شب دردهایم منظم شد و حتی می‌خواستیم بریم بیمارستان که دیگه رفتم حمام و دوش آب گرم گرفتم و دردهایم آروم شد و بعدش هم که خوابم می‌آمد گرفتم خوابیدم و صبح دیگه خبری نبود... چون مامانم هم هنوز نیامده بود پیشم، و هفته بعد قرار بود بیاد دیگه خوشحال شدم...

این دردهای پراکنده ادامه داشت تا آخرای ۳۸ هفته که مامانم آمد و کلا دردهایم برطرف شد😅

تا قبل از اون مامانم میگفت به نی نی بگو صبر کنه تا من بیام بعد که آمد می‌گفت بگو حالا بیاد، اما ظاهراً دختر گل قصد آمدن نداشت😂

دیگه منی که تا قبل اون خیلی از تدابیر رو انجام نداده بودم از ترس اینکه قبل اینکه مامانم بیاد زایمان کنم ؛ دیگه تقریبا شروع کردم، مثل دود دادن اسفند به واژن، حنا به سر گذاشتن(البته فقط یه بار حنا گذاشتم)، ورزش و پیاده روی و...

البته اینم بگم که چون از آخر هفته ۳۸ تا وسط ۳۹ مهون داشتم این هم مزید بر علت بود که  نتونم خیلی مرتب این کارها رو بکنم ولی بعدش سعی کردم بیشتر تدابیر رو انجام بدم، پیاده روی رو سعی کردم بیشتر کنم و اینکه بیشتر روی سطوح شیب دار باشه و یه بار هم(جمعه ۴ فروردین) با همسرم رفتیم بوستان یاس فاطمی و آنجا هم یه مقدار از تپه هاش بالا و پایین رفتیم و خلاصه دیگه پیاده روی روی سطوح شیبدار شد جزو برنامه... ورزش هایی که تو کلاس ورزش خانم آبادی هم یادداشت کرده بودم رو سعی میکردم انجام بدم که فکر میکنم برای لگنم خیلی خوب بود


شنبه شب دردهایم شروع شد که میشه گفت شب نتونستم بخوابم و تقریبا هم منظم بود که رفتم دوش آب گرم گرفتم برطرف شد، ولی متأسفانه باز هم نتونستم بعدش بخوابم چون دردهای پراکنده ولی بی نظم رو داشتم ، صبح یکشنبه هم که نوبت دکتر داشتم رفتم پیش دکتر مصطفایی و معاینه کرد، گفت حدود سه چهار سانت باز هستی ان‌شاءالله امشب تا فردا زایمان می کنی، هروقت درد هایت پنج دقیقه یه بار شد، برو بیمارستان...

ادامه خاطره زایمان


البته دکتر گفت میخوای ظهر برو بیمارستان تا بهت سرم بزنن تا افطار زایمان کنی، که من چون دوست نداشتم آمپول فشار بهم بزنن نرفتم بیمارستان، دیگه ما برگشتیم خونه هرکاری کردم که یه ساعتی بخوابم متاسفانه نتونستم یعنی دردها نمیذاشت، دیگه سعی کردم ورزش ها رو بکنم ، درد داشتم ولی هنوز منظم نشده بود و فاصله اش پنج دقیقه نبود... شب بعد از نماز روغن پیه مرغ تزریق کردم که میگن برای افاسمان خوبه، بعدش هم یه دوش آب گرم گرفتم که دردها قطع نشد، تقریبا یه ساعت بعدش هم مقل ازرق تزریق کردم بعدش هم حدود یک ساعتی با همسرم رفتیم پیاده روی ، تو پیاده روی درد داشتم حتی گاهی فاصله شون دو دقیقه میشد اما شدتش خیلی نبود و میشد تحمل کرد مثل درد پریودی بود که بعضیاش کمی شدید بود، برگشتیم خونه، باز بلاتکلیف بودم که برم بیمارستان یا نه، خیلی هم خوابم میومد، به مامانم گفتم آماده بشه بریم بیمارستان ، داروی زایمان آسان رو با آب گرم و یه جامع امام رضا قاطی کردم خوردم و تقریبا ربع ساعتی دراز کشیدم و بعدش یه ماساژ سینه و حدود ساعت ۱۲ شب راه افتادیم سمت بیمارستان انصاری ، آنجا ماما معاینه کرد و ان اس تی گرفت، معاینه که کرد گفت دو فینگر🤨 گفتم من صبح پیش دکتر بودم گفت سه چهار سانت بازی!!! خیلی تو ذوقم خورد بعدش هم گفت فاصله دردهات پنج دقیقه است ولی دردهات مالی نی!!
منم گفتم خب پس میرم خونه، که رفت زنگ زد به دکتر بهش گفت چون زایمان دومشه بستریش کنید من صبح میام😕
گفتم خب منم میرم خونه، صبح بر میگردم، قبول نکردن و گفتن میخوای بخوابی، خب همین جا بخواب...
دیگه ماندگار شدم... منم که خیییلی خوابم میومد و تو راهرو بلوک زایمان نشسته بودم تا اتاقی که قبل از من تویش زایمان کرده بودن رو تمیز کنن و من برم آنجا، که یهو دردهایم شدید شد و فاصله شون هم کم...
به ماما گفتم دردهایم شدید شده و فاصله شون کم به دکتر زنگ بزنید گفت نه دکتر شب نمیا‌د🙄
گفتم یعنی چی؟؟ که مامائه گفت باشه میام معاینه ات میکنم اگه نیاز شد زنگ میزنم، دردهایم اینقدر شدید بود که اصلا نمی‌تونستم کاری بکنم حتی تنفس هایی که موقع درد باید انجام داد، فقط ناله میکردم و گاهی یا زهرا می گفتم و به خدا میگفتم غلط کردم هر گناهی کردم ببخش...
لباس عوض کردم و رو تخت خوابیدم بعدش هم حالت تهوع آمد سراغم، گفتم می‌خوام بالا بیارم، گفت خوبه داری پیشرفت میکنی، ظرف آوردن برام و گلاب به روتون حسابی بالا آوردم
خلاصه ماما آمد معاینه کرد گفت پنج سانت، ان اس تی هم گرفت و رفت به دکتر زنگ زد، منم که به شدت خوابم میومد بین دردها بی حال میشدم و حتی تو دردها هم دیگه توان ناله ی خیلی بلند رو نداشتم ، حتی راضی بودم قبل از اینکه دکتر برسه زایمان کنم ، دکتر حدود ساعت ۲/۵ آمد معاینه کرد گفت ۶-۷ سانت، بعدش هم کیسه آب رو پاره کرد و منم گفتم ادرار دارم، رفتم دستشویی به سختی تونستم بشینم رو دستشویی فرنگی چون درد داشتم و به سختی کمی دستشویی کردم، بعدش هم بردنم رو تخت زایمان ، دکتر می‌گفت تو درد زور بده و ول نکن، دو سه بار زور دادم و نشد، دهنم هم خشک شده بود دیگه دکتر گفت اگه خرما داره بهش بدید، که از تو ساکم رطب در آوردن بهم دادن و گفتم آب هم بهم بدید که یه قلپ آب هم خوردم، بعدش هم دکتر بی حسی زد و اپی داد و بعدش گفت پاهات رو بگیر تو دستت و زور مداوم بده که من توان نداشتم پاهام رو بگیرم تو دستم، دیگه به توصیه ای که قبلاً مادرشوهرم کرده بود و توی طب فشاری هم دیده بودم دستم رو گذاشتم زیر کمرم( پایین کمرم ) و یه زور مداوم دادم که الحمدلله بچه دنیا آمد با یه دور بند ناف دور گردنش، بعد هم گذاشتنش رو سینه ام... با دکتر هم قبلاً هماهنگ کرده بودم که بچه که دنیا آمد فوری بند ناف رو نبرن، چون مستحبه اول اذان و اقامه تو گوش بچه خونده بشه بعد بند ناف بریده بشه، به دکتر گفتم تو گوشش اذان بگو که گفت من صدام خوب نیست، دیگه با گوشیش اذان پخش کرد و بعد اذان بند ناف رو برید
فقط متاسفانه خیلی بخیه خوردم، اینم بگم که متأسفانه من اصلا ماساژ پرینه نداده بودم...
قرار بود همسرم هم بیاد پیشم ولی خب متاسفانه بعضی از کسانیکه تو اتاق زایمان بودن اصلا حجاب نداشتن یا یه کلاه رو سرشون بود که دیگه زنگ نزدم که بیاد... 


ان‌شاءالله همه علاقه مندان به زایمان طبیعی و ویبک موفق بشن به خصوص عزیزان این تاپیک...

تو این شب‌های عزیز ماه مبارک رمضان بنده رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید، التماس دعا 

دختر دومی خودم هم وقتی به دنیا اومد ساق پای راستش یه کجی خیلی کمی داشت که وقتی راه افتاد این کجی به وضوح دیده میشد

 و هر کسی میدید پاش رو می گفت دخترت پاش کجه


یک سال و نیمی بردمش ارتوپد عکس نوشت و توی عکس ساق پاش این کج بودن رو واضح نشون داد

ن فکر کزدم مثل دختر خاله م با گچ گرفتن رفع میشه

ولی دکتر گفت مچ پاش سالمه و انحراف کمی بلاتر از مچ و استخوان پا رو فقط نشون میده

پرسیدم ممکنه واسه بریچ بودن دوران جنینی باشه؟؟؟

گفت آره

و گفت فقط باید عمل بشه

عزیزجان اینکه توی خونه دردهات رو بکشی و بعدش بری بیمارستان روی کاغذ یکی از راه حل هاست. یکی از بچه ه ...

مرسی عزیزم بابت راهنماییت واقعا باعث دلگرمیم شد خدا خیرت بده 

منم میرم بیمارستان دولتی ولی اول ب حرف شما گوش میدم تماس میگیرم و ازشون میپرسم تا ببینم چی میگن 

دعا کن برام عزیزم ک انشالله بتونم  چون واقعا توانایی سزارین و اتاق عمل و ندارم 

عزیزم بنظرت ی سونو بدم ک ببینم جای بخیه هام چطوره مثلا جوش خورده یا نه ؟

خدایا ازت می‌خوام به پدرو مادرم ، خواهرم ،برادرام،همسرم ، پسرم ، نی نی توراهیم ، خودم سلامتی و عمر طولانی‌و دل شاد بدی.🤲 هر کی هم امضامو خوند برای حال‌و‌روحیه خراب وافسردم یه صلوات بفرسته 🦋💜هرکی برام صلوات فرستاد بهم بگه تا براش صلوات بفرستم.
سلام عزیزم نه مشهد ک نمیتونم برم  ولی بنظرتون میتونم زایمان کنم مثلا ممکنه بخیه هام پاره بشن ...


منم دو بار سز شدم

۹۴ و ۹۸

برای ویبک فقط مهم اینه که جفت چسبندگی ش چه قدر باشه و اینکه محل قرار گیریش روی بخیه های سز نباشه

من آنومالی که رفتم دکتر سونو وضعیت جفت یا همون اکرتا رو نوشته بود که واسه من منفی بود

سلام عزیزم نه مشهد ک نمیتونم برم  ولی بنظرتون میتونم زایمان کنم مثلا ممکنه بخیه هام پاره بشن ...


جاری من مامایه

ازش در مورد ویبک که می پرسم میگه نه خطرناکه رحم پاره میشه و فلان

میگم خوب یکی بیاد که دیگه آخرای درد زایمانش باشه چی؟؟؟

میگه اونجا دیگه ما زایمانش رو می گیریم

میگم تا حالا دیدی کسی رحمش پاره شده باشه میگه نه

مرسی عزیزم بابت راهنماییت واقعا باعث دلگرمیم شد خدا خیرت بده  منم میرم بیمارستان دولتی ولی اول ...

ان شاالله که موفق میشی و یه پزشک یا مامای موافق پیدا کنی و به هدفت برسی. 

معمولا بعد از هفته سی میفرستنت سونو برا ارزیابی چسبندگی و اینچیزا که میتونی ضخامت رحم و جای بخیه ها هم چک کنی 

ان شاالله که موفق میشی و یه پزشک یا مامای موافق پیدا کنی و به هدفت برسی.  معمولا بعد از هفته س ...

مرسی عزیزم من با چندتا دکتر حرف زدم متأسفانه قبول نکردن ولی من ت دلم میگه برو طبیعی و حس میکنم میتونم 

خدایا ازت می‌خوام به پدرو مادرم ، خواهرم ،برادرام،همسرم ، پسرم ، نی نی توراهیم ، خودم سلامتی و عمر طولانی‌و دل شاد بدی.🤲 هر کی هم امضامو خوند برای حال‌و‌روحیه خراب وافسردم یه صلوات بفرسته 🦋💜هرکی برام صلوات فرستاد بهم بگه تا براش صلوات بفرستم.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792