2777
2789

ی پرستار تاپیک زده که میان دائم داروهای الکی رزیدنت ها و پزشک ها ب بیمارا میزنن دائم الکی دارو عوض میکنن.... من خودم تحت نظر پزشک خودم هستم بهش اعتماد کامل دارم ولی چون وسواس دارم دائم وقتی دارو رو از داروخونه میگیرم میرم پیشش چک کنه نگاه کنه دستور بگه باز خودش... اما پارسال پزشک خودم نبود پیش ی پزشک دیگه عمل شدم بستری شدم حالا تو بیمارستان معروف خصوصی شهرمون از ترس اینکه داروهام قاطی نشه اتاق خصوصی گرفتم قبلش هم ب دکترم گفتم حساسم وسواس دارم استرس دارم.. 

سه تا شیفت پرستار عوض شد دائم هی بهم دارو میزدن جز یکی دوبار که خودم خوندم رو داروها رو نگفتن چیه.... بعد از اون همش دل درد های وحشتناک میگیرم الان اون تاپیک خوندم وسواسم برگشته میگم نکنه دارو الکی زیادی زدن بهم با اینکه استدلال مغزم میگه ن اما وسواس داره بهم غالب میشع 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2799
خودتم دازی میگی وسواسه این اشتباهم اگه باشه توی بیمارستان های اموزشی هست و نه بینارستان خصوصی

اخه میدونی من رفتم تو اون بیمارستان معروف اصلا تصوراتم بهم ریخت خدا لعنت کنه اون پزشک رو وقتی رفتم پیش پزشک خودم گفت اصلا نیاز ب عمل نبوده.... من پنجاه میلیون دادم واسع عمل و اتاق خصوصی اگه بدونی چ رفتاری داشتن پرستار ها من هم حساس وسواسی اینم همراهم رفت پیش رئیس بیمارستان اونا ترسیدن درست رفتار کردن 

اخه میدونی من رفتم تو اون بیمارستان معروف اصلا تصوراتم بهم ریخت خدا لعنت کنه اون پزشک رو وقتی رفتم پ ...

الهی 

حالا شاید تشخیص خدایی ناکرده اشتباه بوده 

اما بیمارستان های خصوصی جرعت تزریق اشتباه دارویی ندارن 

پدرشون را در میارن 

خیالت راحت باشه عزیزم

واسه دردهات پیش دکتر اصلیت نرفتی؟ 

خیلی موقع ها وسواس و دغدغه فکر باعث میشه این درد ها به صورت الکی بیان سراغت واسه درگیری فکر و اضطراب هست

خودتم دازی میگی وسواسه این اشتباهم اگه باشه توی بیمارستان های اموزشی هست و نه بینارستان خصوصی

توی ریکاوری که بودم من تنها بیماری بودم که هوش داشتم زودتر به هوش اومده بودم ی پیرمرد کنارم بود هنوز هوش کامل نیومده ضربان قلب پایین اکسیژن خون پایین ناله میزد بدجور نشسته بودن دور هم تعریف میکردن اینم ی پسر بود پرستار بود گریه کردم زنگ زد ب دکتر اجازه گرفت بردم بخش 

الهی  حالا شاید تشخیص خدایی ناکرده اشتباه بوده  اما بیمارستان های خصوصی جرعت تزریق اشتبا ...

اون زمان دکتر خودم نبود مجبور شدم رفتم دکتر دیگه اون گفت سرطان فرستادم پیش جراح 

جراح هم سریع جراحی کرد گفت باید بره پاتولوژی... دیگه جواب پاتولوژی که اومد نرفتم پیش اونا رفتم دکتر خودم گفت اصلا نیاز ب عمل و نمونه برداری نبوده 

حدود 50 درصد بهتر شدم دارو میخورم تحت روان پزشک روان شناس هم میرم مدام 

پس خوبه 😍❤️ دیگه بهش فکر نکن 

هر چی بوده گذشته 

با فنجانی چای هم میتوان مست شد! اگر اویی که باید باشد، باشد💜
تحت نطر دوتا روان شناس و ی روان پزشکم وگرنه حالا نابود بودم 

چرا دوتا روانشناس ؟

خب این تراپیستا چه تاثیری داشتن برات ؟ 

راجع به همین موضوعی که الان درگیرت کرده حتما بهشون بگو

پس خوبه 😍❤️ دیگه بهش فکر نکن  هر چی بوده گذشته

خیلی سخته اون تایم اونجا اینقدر با من بد حرف زدن بد رفتار کردن همه جز خود دکتره حس میکردم حیون هستم ☹️یکسال هنوز از یادم نرفته نمیدونم شاید من سخت میگیرم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792