چند روزپیش تولدم بود شوهرم 💔

ببین نزار رو دلت بمونه 

باهاش سرد باش محلشم نزار 

و دقیقا ناراحتیتو بهش بگو ، اون روز برنمیگرده ولی میتونی حداقل باحرف خالی بشی و اصلا تا یه مدت محلش نزار حتی جلو خانوادش

ببین من چیزی از ارتباط شما نمی‌دونم ولی اینو بدون که باید به حرف عقلت گوش بدی نه به حرف دلت 

مطمئن باش اگه به حرف دلت گوش بدی و با آدمی که مناسب نیست بری زیر یه سقف میشی مثل خیلیای دیگه‌ای که همین جا رن از همسرشون گله می‌کنن و با هزار و یکی مشکل زندگی می‌کنن 

و این دیگه اسمش زندگی کردن نیست عذاب کشیدنه حالا باز خودت می‌دونی فقط عاقلانه تصمیم بگیر 

منی ک ۳سال و نیمه ازدواج کردم

شوهرم فقط یکبار ولنتاین برد بیرون غذا خوردیم

وگرنه ن سالگرد عقد ن ولنتاین و نه تولد ن کوفت و زهرمار حتی تبریکم نگفت

هی خواهر بیشعوره دیگه...مثل شوهر الدنگ من...فقط دنبال انتقام بود که زهرشو تو روز تولدم ریخت

تا اینجاش با آرامش میخوندم میگفتم لابد عادت به کادو دادن نداره اینجا دیگه آمپر سوزوندم

خدا صبرت بده 

من بودم جنگ جهانی راه مینداختم

به جات غم اومد رو دلم 

چطور تحمل کردی 

من دونه دونه چوب میکردم میزدم سرش 

مردها بلد نیستن 

باید بگی تا بفهمن و یاد بگیرن

شوهر منم همینه با اینکه از قبلش میگم چیزی حتی یه گل بخر نمیخره ،نفهم هستن منم برا تولدش همین کارو میکنم

ببین تو خودت همه چیو میدونی

نیاز نیست ما بگیم

کلا دوتا راه داری

یا ببرش مشاوره تا بهش این چیزا رو یاد بده و اگر یاد نگرفت جداشو

یا بمون و تحمل کن و اگر انتخابت موندن و تحمل کردنه دیگه نمیتونی اعتراضی کنی

چند سال شوهرم همین طوری منو ساکت می کرد که ما که طلبکار نیستم آخرش بهش گفتم من از کسی طلبکار نیستم لی بدهی هم به خانواده ات نداره ، برای اونها که می شه باید سنگ تموم بزارم به من که می رسه می گه توقع نداشته باش! 

رابطه یه چیز دو طرفه است!

بگو لطفا برآمدم از سر اجبار بگیر و خودت دوست نداشته باش 

از مرد جماعت انتظار نداشته باشید شوهر منم دوست داره همه جا خانواده اش پیش ما باشن از خودش و خانواده اش متنفرم

شوهر منم تقریبا اینه ولی برا تولدو روز زن اینا هیچی هم نتونه بخره درمیاره پول میده که خودت یه چیزی بخر

یکمم بلد نیستن انگار خجالت میکشن