داداشم۳۳سالشع تو تاپیک های قبلی هم داستانش و گفتم چهار سال با دختر خالم بود بی پولی هاشو اون تحمل کرده با همه چیزش ساخته بود قرار بود ازدواج کنن تا اینکه برادرم کارش رونق گرفت و تونست خونه بخره جای خوب خداروشکر الان دو تا ماشین داره مغازه داره ولی یه روز دختر خالم اومد و با گریه که بهم خیانت میکنه مامان بابام هم کلا با داداشم میونه خوبی ندارن به هیچ جاشون نگرفتن خلاصه من کمی دختر خالم و دلداری دادم ولی بعد اون هم منو بلاک کرد .داداشم با اون دختری که خیانت کرده باهاشه هنوز و نمیدونید چقدرررر این دختر و دوست داره تا حالا نزدیک به ۳۰ ۴۰گرم براش طلا خریده کادو های گرون عطر پنچ میلیونی پول میده میره مسافرت تازه دختره داره ناز میکنه که با این ازدواج کنه و صد درصد نیست که باهاش ازدواج کنه داداش ساده ی احمق منم به این دختر انقد بها میده که فقط خدا میدونه دیروز بابا مامانم رفتن خواستگاری دختره یه شرط هایی گذاشته که قبلا هم البته رفته بودن اینکه باید نصف خونه به اسم دختر مون باشه حق و حقوق هفت گانه و داداشم همرو میخواد قبول کنه باز دختر خالم بهم پیام داده بابا تو هم فراموش کن دیگه چرا نفرین میکنی آخه اه