اینکه بابام اومد گفت ثریا(مامانم) یه بوی بدی میاد
مامانم گفت چی میگی مرد اصلا بو نمیاد
داداشم گفت اره بابا راست میگه یه مدته تز خونه بشدت بوی میداد
بابام گفت از طرف کمده
مامانم گفت اخه مگه میشه کمد بوبده
هرچی لباس بودو دراوردن دیدن چیزی نیست تاچشمشون خورد ب یه نایلون ک پشتکمد پنهون شده بود
دونفری با بابام کمدو برداشتن دیدی ده کیلو عن بسته بندی شده پشت کمد جا خوش کرده بود
اقانمیدونم چجوری فهمیدن کارمنه
سریع مامانم یه کتک اساسی زد منو
هتوزم بعدمدتها اینومیگن ابروی من بدبختومیبرن🦧