خونه مادرم .یه ساعت نشده بود خواهر انقدر سربه سربچه م گذاشت اخرشم کتکش زد مجبورشدم برگردم خونه التماس شوهرم بکنم تا بزاره بریم تو.
انگار عقده ای شده خواهرم افسردگی داره ۱۸ سالشه
انقدر مشکلات تو زندگی داشتیم افسرده گی گرفته نمیتونه تحمل کنه یه بچه ۴ ساله تو خونه بگرده
حس خواری خفت داشتم وقتی به شوهرم گفتم غلط کردم بزار بیایم تو هرچند یه عمری دارم خفت وخواری میکشم
خدایا میبینی و دم نمیزنی خدایا منم آدمم تحملم تموم شده دیگه