هنوز عروسی نکردیم عقدیم وقتی میریم بیرون مثلا رستوران کدمونو که میخونن غذامونو بریم تحویل بگیریم میگه میری بیاری؟ میگم نه خودش میره یا کافه مثلا شکرش کمه میرم شکر میریزم برمیگردم میشینم یهو میگه ماله منم توروخدا ببر بریز😐 یا مثلا دوبار سگ تو خیابون دیدیم دوبارش گفت میری به صاحبش بگی سگشو ناز کنیم😐😐یا یه بار گفت میری بچه این خانواده رو قرض بگیری بغلش کنم (عاشق بچن) یا چیزای تو دستشو میده من بذارم تو کیفم عمرا خودش حمل کنه مثل سوییچ ماشین حالا این زیاد عجیب نیس اما بقیه کاراش چرا اینجوریه! چرا همش به من میگه انگار این دختر خجالتیا یا شایدم تنبله؟ اصلا درک نمیکنم به نظرتون عادیه؟؟ همسر شماهم همینه؟
وقتی بچه ها، دانشمندان را همانطوری ببینند که خواننده ها و بازیگران معروف را می بینند، تمدن به سطح بعدی خواهد رسید.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
خجالتی یکم هم گشادی ، بنظرم از کارای کوچیک شروع کن بسپار دستش بفرستش تو مردم جایی ، یکم از خجالتی در بیاد دوما یاد بگیره و مسئولیتشو بپزیره اگه نتونی کنترل کنی پسفرذا خرید خونه کارای بانکی و فلان و... مثل. من میوفته گردنت زیاد پیشرفته بشه دیگه ایشون میخوابن شما تشریف میبرید سر کار
من هر روز صبح بیدار میشم با امضا پای برگه های رخداد و فاجعه..توی آخرین جنگ خورشید و سرخی،طلای لبخندم شد غروب رنج!!!(سورنا)
به نظرم یکم از زیرکار در رویه، شما از همین کارای کوچیکی که موال زدین شروع کنین خیلی محترمانه و آروم بگین مثلا منم خجالت میکشم برم فلان کارو کنم، یا خودت میری لطفا یکم خسته ام و … تا مسئولیت های خودش و کلا زندگی رو در آینده گردن شما نندازه