بیان افکار موجب وسواس میشه

روزی ده صفه بنویس بعد دو هفته ذهنت آروم تر می شه و حس می کنی دیگه حرفی برای نوشتن نداری چون همه رو ریختی بیرون!

هنر جواب دادن عزیزم 

خودم بخاطر اینکه هیچوقت اجازه نداشتم جواب بدم حتی طرف میزد تو گوشم باید لال نگاه میکردم اینجوری شدم و الان کسی بهم تو بگه باید جواب بدم پارش کنم تا آروم بشم یا جواب منطقی بدم 

انشاالله🙏🙏🙏🙏🙏🙏

باشه عزیزم موافقم 

چقد خوشحالم ک میخوام اینکارو بکنم🥲😍

من با عمل کردن آروم میشم وقتی انتقام بگیرم آروم میشم

اینم یه فکر وسواسی هست که فکر می کنیم دیگران انقدر بی کارن که همه دفترهای تو خونه رو هر روز چک کنند ببینند چیزی خصوصی توش نوشته نشده باشه! 

من معمولا می نویسم دفتر که پر شد می‌اندازم تو ضایعات یا تو یه سطل بیرون خونه می‌اندازم! 

باشه گلم کنم خوشحالم منفعل بودن و هیچ کاری نمردن هیچ تاثیری نداره فقط باید شروع کنیم منم خوشحالم

وای افرین ک تغییر کردی 

من گاهی همون احمق سابقم🥲🥲

من یه چیزایی برام شده تروما، اونم ترومای بی دلیل دارم سعی میکنم کنارش بذارم خیلی اش کنار زدم فقط یه مورد مونده رو اونم کار میکنم

مهسا پیام بده پیدات کنم

افرین مرسی ک خیلی قشنگ درک کردی و توضیح دادی

دقیقااا همینطوره من از رو بیکاری ب این وضع افتادم 

ی مسئله با دوستم پیش اومد دعوا و قهر بخدا بگم یکسسال تو ذهنم نشخوار فکری داشتم راجع به خودشونو کاراشون دروغ نگفتم

اخر دیدم چقد به خودم ظلم کردم 

اونا اصلاا براشون اهمیتی نداشت و سرگرم کار خودشون بودن

گوه خوردن چرا نزدی تو دهنشون ینی چی مساعل شخصیت خوندن

دقیقااااا علت بزرگش بیکاریه منم بیکارم دیدی میگن بیکاری بدترین مرضه واقعا حق گفتن 

اگه مشغول باشیم اصلا فکر نمی‌کنیم بنظرم ذهن مدام میخواد مشغول باشه وقتی چیزی باشه برای فکر کردن مشغوله نباشه میره تو گذشته بیل میزنه دنبال کرم من سه سال پیش داداشم بی دلیل بهم حمله کرد بزن بزن بدجووور درحدی ک خودش به خودش آسیب زد بعد معذرت خواست اما فقط الکی و ظاهری بود الان هی تیکه میندازه پیش زنش و بقیه قبلا خیلی زیاد بود الان کم تر شده چون فک میکردم میمونم بزنه دید زدمش حساب مار دستش آوند الان اون ماجراها هی یادم میاد بدجوری کفری میشم اینجوریه ک نوبتی یه ماجرایی میاد تو ذهنم خودخوری میکنم