شوهرم همش تنهام میزاره میره خونه پدر مادرش.هیچکدوم خواهر برادراش اینطور نیستن فقط این اینجوریه.خونشون هم یک ساعت با ما فاصله داره دوروز یبار میره اونجا و منو تنها میزاره اون روزایی هم ک نمیره چون سرکاره.قلبم درد میکنه بچه ها بسکه تو تنهاییم گریه کردم ی حسی درونم ایجاد شده احساس میکنم من اولویت زندگیش نیستم.میخوام فردا برم به پدر مادرم بگم تکلیفمو معلوم کنن ولی ی ترسی تو وجودمه میترسم