من و همسرمم بعد کرونا اوضاعمون داغون بود من که فقط میگفتم طلاق همش فکر میکردم زندکیم نباید ادامه داشته باشه همسرمم افسرده حالت بود کمتر از،من
ایشون رفتن باشگاه واقعا از این رو به اون رو شدن منم رژیم و ورزش پیاده روی دوتا مسافرت دو نفره هم رفتیم
وخدا رو شکر بعد از اون حالت های بد تو زمان مناسبی باردار شدم و الان واقعا خوبیم
باشگاه و ورزش واقعا خوبه
عزیزم من اول ازدواجم تو همین شهر بودم همسرم تصمیم گرفت بریم مشهد اول خودش ۳ ماه رفت اوکی که شد اومد منو هم برد
دقیقا موقع برگشت هم با این که اینجا ارزون تره باز یکی دو ماه اومد کارا رو راه انداخت بعد برگشتیم حتی دوتا شهر رفت و کار نگرفت برگشت یعتی منظورم اینه باید اول از کار مطمئن بشید
بچه هاکمکم کنیدما9ماهه که ماشین مون وبخاطرتعویض خونه فروختیم حقوق همسرم 27تومن اقساط 15تومن خانواده امون 4نفره است ومدیریت حقوق باشوهرمه الان خیلی سختمه بدون ماشین برج 7حقوق شوهرم بیشترمیشه وتابرج 10هم 7تومن ازاقساطمون تموم میشن 1یه 15گرم طلادارم یه موتوردرحد25تومن داریم یه برنامه یاوامی پیشنهادبدین ماشین داربشیم تاعیدخیلی به شوهرم میگم بیاامتیازوام ازبانک رسالت بخر100تومن رو30تومن میفروشن بااقساط 4و500تومن ولی میگه نه حاضرنیست 30تومن بده براخریدامتیازهیچ پولیم نداریم که سپرده کنیم وام ودیعه خواستم بگیرم که بانکی که اشناداریم سیستمش بسته است فعلن راه حلی به ذهنتون نمیرسه
سلام کسی از شرایط این طلافروشی هایی که با بانکها کار میکنن خبر داره.
یعنی شرایطشو پرسیدم،میگن سود و اجرت طلا همون عادی و طبیعی هستش و سود وام هم۲۲درصد سالیانه هست،
کسی خرید کرده؟
شبتون بخیر دخترا😍😍
طبق قرارمون فردا رو تاپیک تعطیله برید
خوش بگذرونید انشالله شنبه پر انرژی برمیگردیم🤩🤩🤩
عذر تقصیرررر دخترااااا🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙈🙈🙈🙈🙈
شرمنده ی روی همگیتون 🙈😥😥😥
امروز از صبح کاری برام پیش اومده بود بیرون بودم تا همین الان
دسترسی نداشتم و بلکل فراموش هم کرده بودم که تاپیک بستس
به هر جهت ببخشید اگه امروز رو دسترسی تون به تاپیک قطع بود 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🥰😘
سلاممم سلام صد تا سلام خدمت دوستای گلم عزیزای دلم ❤️
خب اومدم یه گزارش از دیروز بدم براتون 😍
اکه خاطرتون بیاد گفتم که واسه روز پنج شنبه با خودمون پونوزده نفر مهمون داریم
و روز چهار شنبه گفتم که دختر خواهرم خونمون مهمون بود و شب رو موند 😉
صبح زود بیدار شدم یکم به خونه رسیدم ..😊
برای صبحانه به یخچال یه نگاه انداختم که چی دارم چی ندارم
یه دونه تخم مرغ بود تو جا تخم مرغ 🌺
پنیر داشتیم 🌺
خیار گوجه خورد کردم 🌺
و خامه و مربا آلبالو 🌺
از هر کدوم یکم ریختم تو ظرف مخصوص خودش 👌 شیک و پیک چیدم رو میز 😃
بعد بچه هارو بیدار کردم که بیدار بشین زود صبحونه بخوریم
به خونه زندگی برسیم که واسه شب مهمون داریم 😉
چایی رو دم کردم 😉 دم کش رو آوردم سر سفره
و مشغول صبحانه خوردن شدیم 😊
تو این حین دیدم گوشی ام زنگ خورد
تلفن رو برداشتم ...مادر شوهرم بودن
سلام و احوالپرسی که کردیم
گفت مادر هستی خونه ❤️
گفتم بله مامان هستیم ❤️
گفت میخواستم بیام باهم بریم برام طلاهامو عوض کنیم مادر ( چند وقتی بود که چند باری پیش دخترا و عروس می‌گفت که با من یه روز بیایین بریم طلافروشی)
می‌گفت یکم هم پول داشتم نمی‌خوام تو دستم خرج بشه بره
گفتم آهان چه خوب بله هستم بیایین منتظرتونم ❤️
دیگه نگفتم که کار دارم و مهمون دارم و فلان 👌
بالاخره یه در خواستی کرده بود ازم ❤️ بین عروس و دخترا ..که به من زنگ زده بود
زود به خودم رسیدم لباس هایی که تازه گرفته بودم پوشیدم😍
گفتم که بهتون هر وقت بخوام برم خونه خانواده ی همسرم بهترین و زیباترین لباس هام رو می‌پوشم
و آراسته و مرتب و آرایش شده میرم خونشون 😊
دوست دارم که بدونن حالمون خوب 🥰
دوست دارم که خوشبختی بچه هاشون رو ببینن و ذوق کنن 😍هیچ وقت دوست نداشتم کاری بکنم یا حرفی بزنم که فکرشون پیشمون بمونه
که خدایا بچه ام سخت میگزرونه 👌
خلاصه آماده شدم
زنگ زدم که مادر اگه خونه هستی در نیومدی منتظر باش من بیام دنبالت. ... هوا گرم اذیت نشی ❤️
گفت نه مادر در نیومدم خیر از جوانی ات ببینی مادر ❤️
دختررررم گفت مامان با این همه کارر؟واجب بری ؟
گفتم دخترم من با خدا معامله کردم هر کار خیری که میکنم فقط واسه رضای خداست ❤️
دختر خواهرم گفت اح خاله بگو خودش بیاد دیگه ...تو هم این همه کار داری ...مهمون داری 👌
گفتم فوقش دخترم کارهام یه ساعت دیرتر تموم میشه
همیشه پدر مادر ها پیشمون نیستن 🥺الان ببین من و مادرت رو 🥺 متاسفانه خیلی زود دیر میشه
شماها هم قدررررر بدونین ها ❤️ فرصت ها برای باهم بودن خیلی محدود ها ❤️
بعدا چرا بشه حسرت که ایوای کاش فلان وقت در احترام اشون بودم ؟
فلان وقت کاش قدرشون رو بیشتر میدونستم ❤️
الان شما عقلتون به این چیزا نمیرسه ❤️
چند سال دیگه میفهمین که بزرگترین ثروت و دارایی
وجوود پدر مادر در زندگی هستش ❤️
الان عزیز دل خاله
این ماشینی که من می‌خوام باهاش برم دنبالش و زیر پامون از دعای خیر پدر مادرمون ❤️
دعای خیر اونا پشت سرمون که زندگی امون اینقدرررر برکت داره 👌زندگی امون این همه رونق داره
فقط خدا از سرمون می‌باره ....
تو همین صحبت ها بودم که گفتم برم بعد بیشتر در موردش صحبت می کنیم به خونه امون برسین من هم میام یه ساعت ❤️
ادامه دارد...
رفتم دنبال مادر و برداشتم و رفتیم یه پاساژ تو نزدیکی های خونه اشون بود که زیاد معطل نشیم 👌
حدود هشت نه تایی طلا فروشی دیدیم ولی پسندش نشد 🙁
دیگه کم کم مادرشوهرم منصرف شده بود که چیزی باب میلش نیست
کم کم میخواست که برگردیم ❤️
تو همین لحظه با خودم گفتم چطور ببرمش پیش طلا فروش خودمون ؟
زود زنگ زدم که آقای محمدی هستین میخواستم مادر همسرم رو بیارم النگو هاتون رو ببینیم 🌺
گفت بله هستیم
راه از اونجایی که بودیم تا طلافروش خودمون یکم زیاد بود
ولی چون دوست نداشتم دست خالی بر گرده ❤️
گفتم که ببرمش پیش طلا فروش خودمون
خلاصه راهی طلا فروشی شدیم ...
تا رسیدیم همونجا که پشت ویترین یه نگاه انداختیم به طلاها 😍
در همون لحظه دو سه مدل پسند کرد
۳۲گرم طلا داشت ...و پونوزده ملیون تومن هم نقدا داشت
اون طرحی رو که پسند کرد فقط پولش به سه تاش می‌رسید 🌺
که گفتم آقای محمدی به مادرم یه دونه هم میدی که چهار تا بشه دوماه دیگه بیاد تسویه کنه ؟👌
حسابش مثل طلاست ها 😍
گفت به اعتبار شما میدم اشکال نداره ولی به گرم برام بدهکار بمونین
چون گفتن بعد انتخابات طلا بالا می‌ره 👌
گفتم اشکالی نداره ...ما دوست نداریم شما هم متضرر بشین
خلاصه چهار تا النگو برداشتیم براش به قیمت ۱۴۷تومن
و چهار تا رو انداختیم به دستای زحمت کش و چروکیده اش😍 🥺
و من تو صورتش اون ذوق و خوشحالی رو کامل حس کردم 😍
وای که چقدر لذت بخش آدم ذوق و خوشحالی یه نفر رو ببینه 👌 مخصوصا اون یه نفر مادر پدر مون باشه ❤️
اونقدر خوشحال بود که حد نداشت 👌چند وقتی منتظر اون روز بود😍 منتها متاسفانه هیچ کدوم از بچه هاش اهمیت نمی‌داد که دو سه ساعتی براش وقت بذارند براش ❤️
ببینم میتونم عکسش رو هم بذارم براتون 😊
بیشترش برای دل های پاک خودتون 🤲
و اما از معصومه 🤭مگه میشه از دم طلا فروشی بره بدون طلا برگرده ؟؟؟🤭
تو اون حین با یه حرکت انتحاری ده ملیون به طلا فروش که از بدهی قبلی ...بدهکار بودم دادم ...صاحب کار ده تومن واریز کرد 👌 که گفتم جاش که حرکت رو با حضور اون ده ملیون بزنم 😃😜
و زود یه جفت گوشواره بدون اجرت برداشتم 😍
گفتم آقای محمدی من این گوشواره ها رو خیلی دوست دارم
میدین انشالله سرماه قرعه امون در میاد بدم ؟؟؟
گفت معصومه خانم هر چقدر دوست داری بیا ببر ولی اگه بیشتر از یه ماه طول بکشه به گرم حساب خواهم کرد 👌
گفتم خیلی ممنون 🌺
با خودم گفتم معصومه تو هدفت برات مهم
اینکه به گرم حساب کنه یا به قیمت همون دقیقه برات زیاد مهم نباشه 👌
چرا که کی میاد تو این زمونه ده بیست گرم طلا رو بده بیاری و خورد خورد بهش برگردونی ؟
دیشب به همسرم میگفتم که وجود این طلا فروش هم یه نعمت که خدا از سرمون می‌بارونه ♥️
خلاصه گفتم با خودم که
مهم اون خرید هستش که هدفت تیک بخوره ✅
یه گرم هم یه گرم ...خودت رو به چالش بکش و تبدیل کن
مجبور بشی پر کنی جاشو 😍
سرماه وقتی قرعه ام در میاد میرم از قرض هام بدم که باز یه تیکه بر میدارم 😍
با یه تک پا رفتن دیروز چهار گرم و ششصد سوت به هدفم نزدیکتر شدم 😍
بچه ها بازم میگم اعتبارررررر اعتبارررررر اعتبارررر
دست کم نگیرین این اعتبار رو 😍
خوش قول بودن خیلی خیلی کمکت می‌کنه 👌
سلام دوستان
برای خیارشور که گفتید دبه ای بخرم یه جا قیمت گرفتم 8 کیلو 250 ، 350 و 550
نسبت به ریز و درشت بودن
آیا اینجوری میصرفه ؟ احساس کردم شاید دارم پول دبه و آب میدم
