منم یه دختر دهه شصتی هستم متولد خود سال ۶۰
آخرین بچه خانواده و سومین دختر 🫠
مامانم همیشه ما رو میبرد با خودش بیرون یه هل پوچ واسمون نمیخرید🥲 از گرسنگی و تشنگی تلف میشدیم میگفت زشته دختر چیزی بخوره تو خیابون😐
الان که خانوادم مهاجرت کردن فقط من و مامانم موندیم الهی سلامت باشه زنده باشه خیلی کارها براش میکنم همه جوره 😘
ولی به خاطر اذیت ها و کمبودها و اخلاق متعصبش روی من نمیبخشمش هیچوقت😔
افکار مندرس و عقب افتاده و به شدت نخ نما که نمیدونم کدوم از خدا بیخبری تو ذهنش کرده بود مامانم مذهبی خشکی بود به شدت 😬🫥
حتی نذاشت من با پسر داییم که واقعا دوستش داشتم ازدواج کنم به خاطر اینکه خانوادشون مورد علاقه خانوم نبودن باور کنید هنوزم که پسر داییمو میبینم دلم یه جوری میشه 🙁
داغون میشم و حسرت میخورم🙁 واسه همین هر جا که باشن به هر بهانه ای نمیرم یا یه جوری میرم که اونا رفته باشن 🫤
خدا رو شکر بعد کرونا دیگه ارتباط ها خیلی کم شد کم شد آخرین بار تو ختم مامانش دیدمش البته بچه هام تو اینستا باهاشون ارتباط دارن گاهی عکسهاشونو نشونم میده میگه ببین رفتن فلان جا آخه زیاد اهل سفر خارجی هستن 😕
حتی پسرم چند وقت پیش یه دفعه گفت مامان من از فلانی خیلی خوشم میاد کلا خانواده داییت خیلی با حالن عجیبه که هیچکدومتون با هاشون ازدواج نکردید (اونا ۴ پسر بودن ما سه تا دختر ) منم گفتم ما از ازدواج فامیلی بدمون میومد 🙄🥹
من دختر آخر بودم و مامانم برای دختر خواهر بزرگم سیسمونی میخرید و من اشک میریختم که یه چیزی هم واسه من بخرید ولی انگار نه انگار 🤕بعد به دنیا اومدن خواهر زادم همیشه میرفتم با اسباب بازیهاش بازی میکردم این از بزرگ کردنمون و اونم از شوهر دادنمون شاهکار کرد مامانم😔
عذر میخوام ولی دخترای حالا رو میبینم میگه کاش منم مثل اینا یکم عرضه داشتم حداقل پای خواستم پافشاری میکردم تا خاطرات گذشته و اشتباهاتم مثل خوره جونمو نمیخورد 😢
خانومای عزیز خواهش میکنم به خواسته های معقول بچه هاتون توجه کنید تو تصمیمات زندگی و آیندشون خودرای نباشید و قلب و روحشون رو آزرده نکنید 🙏
همینجا دست مادرای مهربون و خوش فکر تاپیک رو که به لطف رویا جون و زحمات معصومه جون دور هم جمع شدن با گرمی میبوسم سایتون سبز و قلبتون تپنده 🫶🤲