سلام عزیزانم
میخوام داستان زندگی خودمو براتون بگم
من چندساله ازدواج کردم
اون اوایل که کلی طلا و پول و وام خودم بود شوهرم همه رو ازمن گرفت
حالا سر سادگی و بی تجربگی خودم بود قبول دارم مثلا اون موقع فک میکردم با این کار بیشتر خوشحال میشه و بیشتر قدرمو میدونه
امان از خیال باطل 😕
خدای منو و شما شاهد هست که حتی یه تشکر هم نکرد
کلا شوهر من آدم نمک نشناس و خود خواهی هست
همیشه از آدم طلبکاره و همه چیز رو برای خودش میخواد
کلا توی زندگی هر پول درشتی که دستش میاد میره سریع طلا میخره
یعنی اصلا فرصت نمیده من متوجه بشم
فقط در حد خرجی خونه در حد ماهی ۸ تومن میده به من کلا خرید خونه با منه دیگه کاری به اون نداره
با اینکه درآمدش خوبه تقریبا برای دونفر
اما یه زندگی خیلی معمولی داریم
تفریح و مهمانی که اصلاااا
لباس هم فقط من دوماه یکبار مثلا یک تیکه بخرم
حالا من توی این چند سال از همین خرجی ها مدیریت کردم حدود ۲۰۰ تومن الان طلا دارم که کسی ازش خبر نداره
من از بابت اینکه بهش بگم بازم مشکلی ندارم
چون قرار نیست جایی دیگه خرج بشه
حالا من مشکلم اینه که شوهرم نسبت به درآمدی که داره به من سخت میگیره و فقط طلا جمع میکنه در نهایت بعد دوسال تبدیل میکنه به خونه ولی هیییچی حتی یک دانگ هم به اسم من نمیزنه
یعنی یه جورایی کلا خودش رو جدا از من میخواد ببینه
من شدم یه نردبان برای اون
الان هم میخواد ماشین بخره
کلی وام گرفته یعنی از این به بعد من باید با ماهی ۵ تومن سر کنم ولی در نهایت چیزی هم به اسمم نمیشه و کلا دلسرد شدم
نمیدونم چیکار کنم این ماشین رو به اسمم بزنه
اوایل دو دانگ یه ۲۰۷ به اسمم زده بود
بچه ها بخدا دو ماه سر هرچی بامن بهونه و دعوا گرفت تا بالاخره من تسلیم شدم بهش پسش دادم
نمیدونم شایدم من ضعیفم و سیاست ندارم
شما منو راهنمایی کنید که چیکار کنم به اسمم بزنه چیزی اون وقت منم ۲۰۰ رو بهش میدم واقعا