سلام بر همه خوشگل خانمای مدیر ومدبر که دنبال یادگیری و پیشرفتن😍
لذت میبرم از اینکه زنان قوی سرزمینم منتظر معجزه ننشستند بلکه خودشون در ابتدا دنبال اموزشم تا بتونن حتی شده یه پله رشد کنند واقعا افرین که درگیر خیلی چیزا نمیشید تا بتونید به چیزای مهم تر برسید 😉😍❤️
اول مهر از رگ گردن به ما نزدیک تره و باید بریم به استقبال ۶ ماهه دوم سال به امید خدا 🤍
۶ ماه اول سال برای من خوب بود اما میتونست بهترام باشه ولی خب درحال یادگیری و ازمون و خطا بودم . به هر حال یه جا ننشستم که ، حرکت کردم
یه مقدار کم طلا خریدم برای خودم ( پارسیان) چون شوهرم پول زیادی بهم نمیده همینم غنیمته
برای دخترم دوتا النگو ویه زنجیر و یه جفت گوشواره خریدم که البته نصف پول گوشواره قسطه و انشالله نیمه دوم سال تسویه میکنم
محصول پوستی سفارش دادم که به پوستم برسم تا اعتماد به نفسم برگرده
یکم لباس خریدم برای روحیه ام و بازخورد خوبی رو از اطرافیان داشتم
دوره های اموزشی شرکت کردم که البته هنوز موفق به استارت کارم نشدم
برای اولین بار توی عمرم رب پختم ( ما رب میگیرم شیشه ای ۷۰ تومن اگه اشتباه نکنم اما حساب کردم اینجوری برای من شیشه ای ۴۰ تومن دراومد اونم با چه کیفیت و بهداشتی )
مادرشوهرم مریض شده بود برای ایشونم جدا کردم بردم که دیگه لارم نباشه خودشون زحمت بکشن چون دوسال متوالی ایشون برای ما پخت
باز برای اولین بار ابلیمو گرفتم و گذاشتم یخچال
بعد سه سال خدا خواست و ما یه سفر یه روزه رفتیم شیراز و حال و هوامون عوض شد اما نگم از قیمتااااا🥲 سرسام اور بود و خب ما ۳ سال نرفته بودیم و انتظار همچین چیزی رو نداشتیم
تو راه شیراز ۴ کیلو خیار گرفتیم و اومدم خونه تبدیلشون کردم به خیارشور
دوباره خداخواست و قسمت شد باز یه سفر یه روزه بریم قشم
وای نگم از قیمتاااا😍 عاااالی😍 ما هرسال که میرفتیم قیمتای قشم با شهرمون اصلا تفاوتی نداشت ولی امسال تفاوت قیمتا خیلی به چشم میومد
چقدرم متنوع بود بهبه بازم دلم خواست برم
وقتی توی پاساژا میگشتم دلم خیلی چیزا میخواست اما جیبم اجازه خرید نمیداد با خودم گفتم واقعا تا کی باید اینجوری باشه؟ دیگه باید مسئولیت زندگیت رو قبول کنی
شوهرم ادم کم درامدی نیست اما مدیریت مالیش زیر صفره و خب به منم اجازه مدیریت نمیده
اما خودم باید کارمو استارت بزنم و به درامد برسم تا حسرت چیزی به دلم نمونه اینم شد انگیزه مسیرم😍💪🏻
دور ریخت مواد غذایی توی خونمون خیلی کمتر شده امیدوارم روزی برسه بنویسم که صفر شده
عاشق چالش یه ساعت تمیزکاری توی روز شدم 😍 @masumehjoon   خدا خیرت بده معصومه عزیزم
نمیدونم منو یادته یا نه ولی من همونیم که برات نوشتم که من یه مادر افسرده ام اما حالا دارم مینویسم اون حال بدم خیلی درصدش کمتر شده
قلمت زنده اس هربار پیامتو میخونم انرژی توی رگام به جریان میفته
با این چالش احتمالا روحیه ام بهترم بشه چون خونه ام خیلی وقتا بهم ریخته بود و نمیتونستم جمو جورش کنم
برای نیمه دوم سال چالش هر روز صبحانه گذاشتم برای خودم تا وزن بگیرم چون خیلییی لاغر شدم و اعتماد به نفسم رفته
دوتا دوره روانشناسی رو باید گوش بدم توی این ۶ ماه
حداقل ۵ گرم طلا باید بخرم ( درامد ندارم و این ۵ گرم خیلیه برام)
شکرگزاری روزانه رو میخوام وارد روتینم کنم
۲ تا کتابم تا اخرسال میخوام بخونم
دانشگاه هم که ثبت نام کردم
ثبت هدفا یادتون نره بوس به کله تک تکتون😍❤️ دوستتون دارم