سلام عزیزم خداروشکر که خونه دارید❤
بنظرمن خیلی دارید خودتون رو اذیت میکنید و خودتون رو از یه سری لذتها محروم میکنید شما تازه خونه خریدید مبارکتون باشه امیدوارم خونه ی پر برکتی باشه مطمئن باشید اگه عوضش کنید دوست دارید دوباره برید سراغ یه بهترش و این قضیه همینطور ادامه پیدا خواهد کرد و این وسط خودتون رو از داشتن یه سری لذتها محروم میکنید
بنظرمن حتما حتما مبل رو بخرید باورکنید چون خیلی دوست دارید داشته باشید کلی بهتون روحیه میده شما به زندگیتون برسید پس اندازتونم داشته باشید ولی نه درحدی که اینقدر فشار بیارید که روح و روانتون آزرده بشه 😐
باورکنید من گاهی میرم ۳گرم طلا میخرم اونقدری خوشحال نمیشم ولی یه تیشرت میخرم برای خودم باورکنید حالم بیشترباهاش خوب❤
پس بیایید خودمون رو محروم نکنیم فقط به هوای پس انداز👍
همه چیز باهم قشنگ و لذتبخش 👍
حالا یکی توان مالیش زیاد ماهی ۲۰گرم طلا میخره یکی فقط میتونه ۱۰۰سوت بخره و زورش بیشتر از این نیست که اصلا ایرادی هم نداره اون چیزی که اهمیت داره استمرار و مداومت👍
پاینده و برقرار باشید❤❤❤
ممنون عزیزدلم اره واقعا دلم‌میخواد لذت ببرم از چیزی که درحال حاضر دارم همسرم رو‌راضی میکنم‌مبل روبگیریم جنس خوب میگیرم دیگه نهایت یه دونه اثاث کشی میخوره بهشون که کاور میکشم موقع اثاث کشی خراب نشن خونه بعدی استفاده میکنیم دقیقا موافقم گاهی خرید یه چیز‌کوچیک خیلی حال ادمو‌خوب‌میکنه عین‌دمپاییایی که دیشب خریدم انگار بنز زیرپامه😅❤️
من به این فکر میکنم که اگه قراره واسه دل خودم خونه عوض کنم که واقعا همین ۴۰متر واسم زیادم هست
چون سبک زندگیمم مینیماله واقعا هیچ چیز اضافه ندارمو با اینکه اشپزخونم ۴متره باز نصف کابینتام خالیه
اگرم بخاطر مردم میخوام عوض کنم که مگه اونا نونمو میدن؟
والا دو روز مریض بشیم به جز اقوام خیلی نزدیکم بقیه نمیگن حتی مُردی یا زنده؟
واسه همین ترجیح میدم تو خونه خودم بشینمو اون پولی که واسه تایید مردم میخوام هزینه کنمو جمع کنم واسه اینده ی تنها بچم و همچنین خیلی اهل سفریم
ما هر ۲ماه یبار میریم شمال البته سفر ۳ روزه
تبریز زیاد میریم
همچنین اصفهان و شیراز و..
واسه مبلاتم بگرد جایی پیدا کن که قسطی بده با قیمت مناسب
همین مبلاتم با قیمت کم بذار تو دیوار
هیچی رو دور نریز همه چی قیمتیه
من این خونه ای که الان هستم ۲۰سال ساخته البته راه پله هارو پارسال رنگ کردن درب پارکینگ رو ریموت دار کردن درب کوچه عوض شده،کل پشت بوم ایزوگامه
لوله های مشاعات رو کاره و بازسازیه مشاعات کامل انجام شده
منم کابینت ساده ی هایگلاس زدم
کاشی های دیوار اشپزخونه قرمز بودو شکسته و ترک خورده و کثیف
نخواستم زیاد هزینه کنم،برچسب متری طرح کاشی خریدم و زدم کل دیوار اشپزخونه هم قابل شستشوئه هم خیییلی شیک و با دوام
امسالم برچسبارو عوض کردمو یه مدل دیگه زدم
واقعا کلی رو دکور خونه و روحیه تاثیر میزاره
عرض ۶۰ سانت تا ۱متر داره متری ۷۰ تومنه
تو تهران مرکزش خیابون فردوسیه
الان طالقان هستم اگه دوس داشتین عکس اشپزخونه رو بدم برای ایده ی برچسب،دوشنبه یاداوری کنین براتون بفرستم❤
سلام نی نی یار جان نمیشه لینک گذاشت ولی رو نام کاربریم بزنین یه تاپیک دورهمی دیگه دارم که اونم قفل نی نی یار هست ، قدیمیه،
این که حذفکردید جدید تر از اون هست لطف کنید یرگردونید
تاپیک دورهمی دوستان قدیمی +جدیدیاااااا هستش اسمش
سلام عزیزم ببخش که من جوابتو میدم منم خیلی زخم خورده ام تو این زمینه .
ببین من عاشق خانواده امم یعنی جونم بههشون بسته اس حتی الانشم به همسرمم گفتم خانوادم خط قرمز منن . حالا این وسط همسر منم یه شغل مدیریتی تو اداره خوب داشت و درامدش خوب بود ولی خب نسبت به شغل ازاد اونقدرام نیست . خلاصه خانواده من پول قرض میخواستن من بودم مهمونی میخواستن من بودم مسافرت میبردمشون بیشتر من هزینه میکردم یعنی یکی از خواهرام میومد هتل انگاری یه هفته باهمسرش و بچه هاش میومد همسرم خرید میکرد من می پختم و جمع میکردم خوراکی بچه ها براه غذا کمتر از گوشت و مرغ نمیزاشتم واسشون تا جایکه قرعه کشی بمن می افتاد میگفتن میخوای چیکار بده به ما بعدا بهت پس میدیم اینجوری .حالا خداروشکر من خونه امو دارم با یه ماشین ولی چیز خاصی زیاد نکردم . از اونطرف این خواهرم همیشه گریه میکرد ما نمی رسونیم ما کم میاریم خرجا بالاست یعنی نمیشد دو روز خونشون موند انقدر ناله میکردن بعد یکدفعه میرفتن خونه بزرگ میخریدن باز همه کمک میکردیم یکدفعه ماشین بالاترین مدل میخریدن ما می مونیدیم اگه ندارن پس از کجا اونام همش میگفتن قرض بخدا . خلاصه باز من نمی فهمیدم بالاخره اون قرضم از یه جایی باید داد دیگه خلاصه اینا با نداریم نداریم یه ویلا خریدن باز من کلی خرید میکردم میبردم انگار اونجا ویلا منه همسر بیچاره امم همیشه همراه منه ت. خرج کردن .بعد که رفتارشون دیدم تازه فهمیدم ای دل غافل من اصلا ادم سواستفاده گری نیستم بگم هر روز ویلا اینا بودم ولی همون دوباری که میرفتمم دست پر پر کلی هزینه ام میشد .اما یه وقت میدیدی همونم نمیارن بخوری و میخواد مدیریت کنه ما گرسنه میموندیم بچه اونا توخونه ما از گل نازکتر به بچه اشون گفته نمیشد دخترش حسابی از خجالت دختر من درمیدمد صدا از پدر و مادر درنمیومد که اینا مهمونن زشته .تازه تو خونه ما استراحت میکرد به قول خودش اونجا ما مثله کلفتا کار میکردیم اخرم راه میرفت میگفت خسته شدم کار اصلی بامنه خب خونه من که فقط من کارارو میکردم اونم با لبخند ادم نبودم بالاخره مهمون حبیب خداست . خلاصه سرتو درد نیارم منم یکم خودمو جمع و جور کردم و از پارسال که با اینجا اشنا شدم همه چیزو اساسی تغییر دادم اصلا چشمام باز باز شد حالا میگم بهت چه کارایی کردم اما در کل اینو خواستم بگم من همه اینکارارو میکردم که خانوادم بهشون خوش بگذره ، عشقمو بهشون ثابت کنم و..خیلی خودمو همسر و بچه هامو اذیت کردم ولی وقتی فهمیدم خوشحالی من و خانواده کوچیک خودم واسه هیچ کس مهم نیست تلنگر بزرگی خوردم .
