آره گلم شما درست گفتی ای کاش هیچ وقت به خواهرم اعتماد نمیکردم
اما من فکر میکردم ما واقعا خواهرم همون طور که من بدی اونو نمیخوام اونم برا من بد نمیخواد و به ضرر من راضی نیست
من تا احتم که اون شاهد زحمت مشی های من بود حتی شاهد بود من اواخر با وضعیت بارداری که میدونید چقدر سخت بیشتر روز رو تو خونه عروسک درست میکردم حتی به بار رفتم بهداشت حالم بده شده بود اونا هم فهمیده بودن و گفتن نباید تایم طولانی نشسته باشی برا بچه خطر ناک بچه پایین اومده
حتی یادمه ن بیست تا کیسه کفش عروسکی که رنگ میکردم همه رو تنهایی از یه طبقه ساختمون بالا بردم تا واحد خودمون
اینا همه رو میدید ولی آخرش بهم گفت معلوم نیست این پول از کجا آوردی که اینجوری از دست دادی واقعا حرفاش مثل نیش مار منو گزید کاراش هم واقعا منو از پا درآورد
واقعا انتظار نداشتم ازش همچین حرفایی رو بشنوم
فقط دعا میکنم به همین زودی ها جواب کارای زشت وحرفای زشت شو ببینه دیگه واقعا تحمل ندارم بخوام صبر کنم
خیلی تهمت ها به من زدن حتی شوهرش به شوهرم گفته بود زنت بی اجازه پول به ما داده و گفته به شوهرم هیچی نگین
درصدرتی که من اصلا با شوهر خواهرم برخوردی نداشتم و مستقیم پول و به خواهرم دادم
ولی تو زندگیم و دعوا و جنگ انداختن و رابطه منو بهم زدن و جلوی جمع منو تحقیر کردن با اینکه پولمو هم دزدی کردن تو روز روشن
ممنونم عزیزم بابت پستب که برام گذاشتین یکم دلم آروم شد