دیروز رفتم آرایشگاه که حدود ۵۰۰ شد ( این قسمت رو گفتم که یک عده از دوستان فکر نکنند اگر از قسمت اقتصادی و پس انداز می گیم یعنی داریم به خودمون سختی میدیم که فقط طلا جمع کنیم)
بعدش قرار شد بریم بیرون من می تونستم بگم من خسته ام بریم رستوران
اما اومدم خونه سریع مواد ساندویچ مرغ رو درست کردم
با یک سری مخلفات که خونه داشتم
فقط سه تا کیک تک نفره گرفتیم و نون که حدود ۱۷۰ شد
اول می خواستم ظرف ها ول کنم وقتی برگشتم بشورم اما به خودم گفتم عزیزم الان بشور وقتی برگشتی دیگه استراحت کنی و چقدر هم خوب که شستم ( چون من یکی از اخلاق هایی که دارم روش کار می کنم شلختگی هست)
اکثر این موارد رو من از گزارش های شما دوستان از پارسال تاحالا یاد گرفتم ❤️
یک سالنی رو پیدا کنید که دستیار می خوان فکر کنم پول نمی دن اما خوب عوضش شما هم رایگان کار رو یاد می گیرید
من خیلی ها رو می شناسیم که اینجوری خودشون حرفه ای شدند البته خودشون هم زحمت کشیدن و تلاش کردند
به نظر من این گزینه برای شما خوبه
مخصوصا قبل سال که سالن ها خیلی شلوغ میشن
منم شلختم و نمیتونم خونه رو مدیریت کنم
کارای اقتصادی من
همسرم از سرکارش یه سینک نو و یه اینه کنسول بهش دادن(تو کار چوب)
برا استخرمم دوستم یه مایو نو که سایزش نبود رو بهم داد که خیل خیلی هم خوشگل بود یه کفش برا باشگاه هم میخواستم که رفتم تو کفشام گشتم یکی پیدا کردم
خرید کرم هام به مبلغ ۱۶۰۰ از اسنپ پی بود یه ریملم مونده ۳۵۰ که سایت خانومی نداشت متاسفانه
خرید ۳ کیلو گوشت از کوروش
و اینا رو از دوستان عزیزم تو این تاپیک یاد گرفتم
حضور شما رو تو زندگیم لطف خدای قشنگم میدونم ولی کااااااش خیلی زودتر با شما عزیزان آشنا میشدم(باور میکنید این شده حسرت زندگیم و همش فکر میکنم اگه زودتر با شما آشنا میشدم الان ....)
دوستان من هیچ علاقه ای به بادمجون ندارم
۳ ۴ کیلویی خریدم موندم چطور فریز کنم سرخ کن بدون روغنم دارم
دقیقا درست گفتید ورزش منظم/ ضد آفتاب/ مصرف آب کافی/ رسیدگی به پوست ( یک خانمی بود با مواد طبیعی آنقدر به پوستش میرسید با اینکه ۶۰ سالش بود پوستش صورتش برق میزد/ می گفت خودم ماساژ صورت برای خودم انجام میدم با روغن و مواد طبیعی)
همیشه نباید خرج کرد با یک روتین منظم و چند تا سرچ تو گوگل میشه بهترین و ارزون ترین راه ها رو پیدا کرد
یه چیزی بگم
اینجا فقط جرات میکنم بگم
منم عاشق مهمونی و تولدم و ...
الان هم هرکسی سورپرایز بارداری داشته باشه و بادکنک به من میگه ...
یعنی خودم میگم میخوای برات درست کنم .
برای دوستام ، همیشه هم بهم میگن بابا برو تو کار این دیزاین و واقعا عشق میکنم .
ولی جرات رفتن ندارم ...
خیلی احساس متناقض دارم.
کار بسه.
آخه آدم با مدرک دکترا میره بادکنک فوت میکنه 🥲🤣
ولی چیکار کنم که دوست دارم .
شاید دکترا سبک شد برم.
یا تو مرخصی زایمانم ، انشالله که باردار بشم 🥰 ایندفعه تو کلیپ بارداری که داشتم درست میکردم ، دلم گرفت😢
سلام دوستان صبح تابستونی تون بخیر و خوشی
من یه چالش سختی برای خودم در نظر گرفته بودم و خداراشکر در حال پیروزی هستم😍
با توجه به اینکه اتفاقی تو خانواده همسرم پیش اومده بود که نیاز به پول داشتن، منم با خودم فکر کردم همسرم اگر پولی داشته باشه پس سریع خرج میکنه میره چون بسیار دلرحم هس ولی باز نسبت به اوایل زندگی مون خیلی بهتر شده
مهمتر از همه اینکه حسابی کتابی هم ندارن که بگم حالا بعدا بهش پس میدن، خصوصا که مادرشوهرم طلا داره، نه زیاد ولی میتونه کمک کنه ولی نمیکنه....
خلاصه....
من و همسرم حقوق خرداد ماه مون که گرفتیم ، با خودم دو دو تا چهار تا کردم و دیدم با تحمل کمی سختی و با کمک خدا و اینکه معوقه حقوق فرودین هم قرار بود توی خرداد واریز بشه، میتونیم پس انداز کنیم....
پس با بسم الله بسم الله یواش یواش با همسرم حرف زدم، طبق معمول راجب شیرینی پس انداز ، اینده خودمون، بچه هامون، مثال های از زندگی اطرافیان و....
بهش گفتم عزیزم کمی به خودمون سختی بدیم ، معوقه حقوق فروردین هم میدن بهت، ( دقیق چک ها و خرج های ناگهانی را بهش نگفتم که اگر میفهمید مخالفت میکرد، معمولا خبر چکها و مبالغش نداره، چون اغلب همه چی دست خودمه ، خودم مدیریت میکنم)
به همسرم گفتم بزار من این مقدار پول رو پس انداز کنم پس فردا خواستیم حرکتی بزنیم ان شاالله به یاری خدا اینا هس که به دادمون میرسن، کسی قراره دستمون رو بگیره جز خدا و بعدش خودمون؟
اینقدر حواسم بود حرفی راجب اینکه یهو بخای برا خانوادت خرج کنی نزدم تا حساس نشه و مخالفت کنه
بعدم چند روزی باهاش خوشرفتاری میکردم تا دلش بدست بیارم❤🤣
خلاصه اوکی رو داد که با پولمون یه سکه امامی دیگه ای بخریم...
فقط قبلش چند باری گفت مطمینی چکها را میرسونیم... منم با حساب کتاب خودم و اینکه از شغل دیگمون ان شالله کم کم پول دستمون میرسه بابت خرجی روزانه ، بهش گفتم اره عزیزم بازم اگر موافق نیستی نمیخاد پس انداز کنیم😐
گفت باشه برو بخر ولی ماه بعد حقوقم مال خودمه حق نداری دست به کارتم بزنی، گفتم باشه 🤗
طفلی هر دفه همین جمله رو میگه، منم میگم باشه عشقم، گاهی هم با خنده میگم باشه دست نمیزنم به کارتت ولی شاید پا زدم 🤣🤗
خلاصه منم اینقدر خوشحال بودم که تونستم رامش کنم و پولای بی زبون رو از دستش در بیارم تا خرج بیخودی نکنه، این پس انداز خییلی لذت بخش بود،،،
با اینکه حدودا ۱۰ ت بابت چکها کسری داشتیم،دل یه دل کردم و گفتم خدا بزرگه ان شالله میرسونه
بزار تا تنور داغه بچسبونم... این بود که رفتم یه سکه امامی خریدم به قیمت ۴۰،۱۰۰ ت
بعدم عکسش گرفتم و با ذوق بهش نشون دادم.... گفتم عزیزم ان شاالله برای کارای خیر و خوشیمون باشه❤
ولی به همسر نگفتم با اینکه برای چکها ۱۰ ت کسری داریم چنین خریدی انجام دادم....
بعد از چند روز دیدم کم کم خرد خرد از شغل دومش پول دستش میرسید با سیاست و حرف ازش میگرفتم تا پول چک هامون یا خرج روزانه زندگی جور بشه، بازم غر میزد میگفت نمیزاری پول دستم باشه، منم می گفتم عزیزم پول میخای چکار؟
اگر واقعا نیاز داری بردار منم حالا از کسی باید قرض بگیرم یکم بابت چکها کسری داریم،، چند باری هم اعتراض میکرد چطور گفتی میرسه؟ منم میگفتم الانم میگم ولی یکم به کمکت نیاز دارم، حیف نبود اون پس انداز به اون نازنینی رو نداشته باشیم بخاطر چند میلیون کسری؟؟
با کمک هم جور میکنیم، هرچی هم کم بود از خواهرم قرض میکنم
خلاصه نهایت با سیاست پولایی که خرد خرد دستش میرسید به بهانه های مختلف ازش گرفتم تا پول چکها جور بشه، بازم ۴ ت از خواهرم گرفتم تا ان شاالله همین روزا معوقه ها را میریزن بهش برگردونم
دوستای گلم این چنین هس که میگن اول پس انداز کنیم و بعد خرج کنیم
سر فرصت میام از زندگی برادرشوهرم و جاریم هم میگم که بابت خرج های خانوادش همینجور خرج میکنه و چه نتیجه هایی داشته و زندگیش چطوره...
موفق باشید دوستان گلم
ان شاااله همیشه سلامت و شاد باشید
یه خانومی بود نوشتن دو میلیون انبه خریدن بیست سی بسته فریز کردن برای تابستون
بازم دوباره میخواستن بخرن
بنظرم حالا در حدچندتا دونه در حد رفع هوس خوبه خودمم البالو فریز میکنم
ولی بهتره تو هر فصل از خوراکی های همون فصل استفاده کنیم
اصلا تو زمستون که هوا سرده بستنی و شیرانبه حال نمیده
بجاش انار با گلپر
کدوحلوایی با دارچین
لبو و شلغم
از بدن در برابر بیماری هم محافطت میکنه و به صرفه تر هم هست
دوستان خیلی دوست دارم از زندگی پدر شوهر و مادر شوهرم بهتون بگم بلکه درس عبرتی باشه برای همه جوونها قبل از اینکه دیر بشه
پدرشوهر و مادرشوهرم راحت بالا ۷۰ سالشون هست
پدرشوهرم بگمونم ۷۵ باشه
و اوایل زندگی یه خونه خریدن و تا به امروز هیچ چیز دیگه ای اضافه نکردن نزدیک ۵۰ سال زندگی مشترک
همیشه هم شعارشون این بود که خودت باید استفاده کنی و میترسیدن چیزی برای عروس بزارن😆خرج بچه هاشونم نکردن پسر بزرگشون ۱۸ سالگی مهندسی تهران قبول شد و خودش خرج زندگیشو داد
همسر منم اومد تهران همه جور فقر و بی پولی کشید(در حالیکه اون زمان پدر و مادرش میریختن و میپاشیدن)
و برای ازدواج پسرها هم خرجی نکردن(دختر ندارن ۳ تا برادرن)
و اغلب اگه مناسبتی در رابطه با عروس و نوه و پسر بود از خود پسرها یواشکی پول میگیرن و هدیه میدن
پسر بزرگ خارج از کشور زندگی میکنه و بعضا هم کمک حالشون هست
ولی چون همه عمر ریختن و پاشیدن (نه که خاویار خورده باشن نه فقط بریز بپاش الکی
نه مسافرتی نه رستورانی نه هیچی)
فقط قدر پولو ندونستن
و الان در ۷۰ و اندی سالگی تازه حس عقب موندن از بقیه بهشون دست داده
بقیه تو جوونی جمع کردن
الان بچه هاشونو با پول سرو سامان دادن
با افتخار خونه بخت فرستادن(همسر منو برادرش با خفت و بدون پول خونه بخت رفتن)
مسافرت میرن وضع خونه و زندگی عالی و شیک
( پدر شوهرم خونه شون شبیه خونه خرابست)
پسر ۳۳ ساله بیکار
و اینا در سن ۷۰ و اندی به فکر جمع کردن افتادن
چند سال اخیر نه میخورن و نه میپوشن و درشونو بستن و هیچ مهمونی نمیدن یه جفت جوراب برا نوه تازه متولد شدنشون نخریدن(چشم روشنی هم خود همسرم داد برادرشوهرمم برا تولدبچش خودش به پدر و مادرش پول میده یواشکی) و فقط جمع میکنن و در قالب جنس برای مغازه پسرشون.
میخوام بگم اگه تو جوونی نسازی تو پیری تو تورم تو بیماری باید بسازی
روزگار به کسی رحم نمیکنه عزیزم
و پول بچه هم وقتی متاهل به شکل یواشکی و با منت
بعضی ها فک میکنن ممکن بمیرن و باید استفاده کنن آیا به نمردن و موندن هم فکر کردن؟
ما هم در سن استراحت و در نقطه امن همه کارهای اونا رو انجام خواهیم داد ولی(بوقتش)
