خلاصه میگم ماجرا رو
با زن بیوه خیانت کرد زنه مث ش.وگر مامی میمونه دوتا هم بچه داره
خلاصه زیاد فرصت دادم قبلا
رابط.هاجباری هم. داشتیم چون تحدیدم کرد
چون خانوادم اذیتم میکردن نامزد کردم اونا خیلی تو فشار گذاشتنم مجبوری نامزد کردم
مهریه و نفقه و گذاشتم اجرا
نامزدم هر روز پیام میده عشقم خانمی و... بیا آشتی و....
اولا انقد دوسش داشتم بعد اون کارش منم افسرده شدم
سال ۱۴۰۱ عقد کردیم .عروسی نکردیم نامزد بودیم