پاییز
عمه همسرم بامن خیلی جوره
میگه قبلا مثل یک مهمون میرفته خونه مادرشوهرش نهارش رو میخورده و برمیگشته بدون کمک کردن
بچه هاشم نمیبرده
میگه بابا و مامانشون وضعشون خوب نبود یه بار پدرشوهرم خواسته کمک کنه چنان شری به پا کرده که نذاسته
بعد خواهرشوهرش(عمه ی همسرم) وضعش خوب نبوده رفته خونشون چندروزی میگه یه کاری کرده که بیا ببین گفته ما اومدبم استراحت کنیم نه که مهمونی بدیم
اونوقت الان خودش تعطیلات منو میاد خونه من
بدون دعوت
درخواست کمک برای دخترش میکنن
زیر زیرکی همه کار میکنه
من اینهمه باهاشون خوبم بعد رفته گفته عروس بزرگم ماه ماه
خدا به همه یکی مثل اون بده😳😳😳حال چشم دبدنش رو نداره ها