2777
2789

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


سلام عزیزم صبحت بخیر😍دیشب هم جات خالی بارید رعدوبرق هم زده.آفرین هنرمند کدباانو😍😍😍😍 بین اعتقاد ...

😘😘

انشاالله که به خیر و خوشی تموم بشه دلتو بسپار به خدا

بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست ،در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی🌱

دخترم رو کلاس زبان ثبت نام کردیم نزدیک خونمونه تقریبا

روزهایی که همسرم نیست من میارمش 

فرصت خوبیه برام هم پیاده روی میکنم هم تایمی که میشینم 

منتظرش کتاب میخونم 

یه خرازی هم تو مسیر هست نخ گلدوزی و یه رژ مدادی برای  خودم خریدم 

دیگه الانا دخترم تعطیل میشه باهم برمیگردیم 

بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست ،در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی🌱
دخترم رو کلاس زبان ثبت نام کردیم نزدیک خونمونه تقریباروزهایی که همسرم نیست من میارمش فرصت خوبیه برام ...

عالی😍😍😍

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️

سلام دوستای قشنگم

صبحتون بخیر و شادی

پاییز جون بلا دور باشه ازت ، خوشحالم کتاب رو خوندی و دوسش داشتی😍

دریاجون چقدر هنرمندی ماشالله بهت، تولدت مبارک عزیزم منم مثل تو آبان ماهی هستم♥️

سارا جون خداقوت عاشق نظم و برنامه ریزیت هستم حتی تو خرید کردن😍

بلو جان خوشحالم داری کنار میای با دوری از پسرت انشالله که لذت بزرگ شدنش رو و عاقبت به خیر شدنش رو ببینی🤲🏻


منم سخت مشغول کارامم چیزی تا پایان سال نمونده دنبال انجام کارا و تیک زدن اهدافمم

ولی توی هفته گذشته اونقدر خسته و له بودم اصلا نتونستم با همسرم زیاد وقت بگذرونم 

این آخر هفته هم بابام مریضه اومده پیشمون ببریمش دکتر

حسابی گیرم 

دوستتون دارم و از خدا براتون بهترین ها رو میخوام🤲🏻

دخترم رو کلاس زبان ثبت نام کردیم نزدیک خونمونه تقریباروزهایی که همسرم نیست من میارمش فرصت خوبیه برام ...

کلاس زبان خیلی خوبه 

دختر منم میره چهارشنبه ها نزدیک خونمونه 

منم اون دوساعت تایم رو غنیمت میشمارم😂برای ps5

اما تو بهتر از من عمل میکنی 

چه قدر خوبه نزدیکتون خرازی هست برای کارت خیلی خوبه

سلام دوستای قشنگمصبحتون بخیر و شادیپاییز جون بلا دور باشه ازت ، خوشحالم کتاب رو خوندی و دوسش داشتی😍 ...

سلام حنا 

ایشالله سلامتی پدرت جای نگرانی نداشته باشه و بهتر بشه 

ممنون که باراین همه سرشلوغی ات به گروه سر میزنی

سلام دوستای قشنگمصبحتون بخیر و شادیپاییز جون بلا دور باشه ازت ، خوشحالم کتاب رو خوندی و دوسش داشتی😍 ...

سلام حنای عزیزم🫂خداقوت♥️آره کتابشو دوس دارم وکم کم میخونم.فدات شم♥️خدا به پدرت سلامتی بده.🤲🤲🤲

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️

سلام دوستای گلم امروز خیلی روز شلوغی بود دیشب کاوه بینیش گرفته بود و هی تو خواب نق میزد و منم بد خواب شده بودم صبح با سردرد بدی از خواب پاشدم کیان رو همسرم برد کلاس قرآن و بعدشم کلاس چرتکه که ثبت نام کرده بودیم شروع شده بود امروز... منم داشتم سبزی قرمه ای تفت میدادم وهمزمان مواد ماکارانی رو آماده میکردم واین وسط کارای کاوه هم بود.... 

همسرم زنگ زد گفت مربی چرتکه میگه بعد کلاس باید برا مادرا یه توضیحاتی بدم...سریع سریع کارا رو انجام دادم حالا برق هم نداشتیم صبح..‌.آماده شدم و رفتم پیش کیان همسرمم رفته بود برای کاوه نوبت دکتر بگیره...یعنی ترکید بنده خدا یه سره ازین جا به اونجا....

پک چرتکه رو گرفتم براش وخیلی ذوق داره و چقد شبیه خودمه... عاشق ریاضی....چند روز پیش بهم گفت مامان من از درس علوم خوشم نمیاد🤣🤣🤣 دقیقا عین خودم علوم برام عذاب بود فقط میخوندم که نمرم عالی شه وگرنه چندشم میشد 🤕


دیگه ازبیمارستان برگشتیم خونه وتا نهاربخوریم شد۴ونیم لباسا رو هم مجبور شدم خارج از تایم بشورم چون دیگه برق هم قطع میشه ومنم بچه دارم نمیتونم رعایت کنم با صداش بیدار میشه بعداینکه شسته شدن پهن کردم قرص خوردم خوابیدم ...کیان داشت چرتکه تمرین میکرد امیدوارم همینطور خوب پیش بره و ما هم حمایتش میکنیم چون کلا دوس داره مهارت داشته باشه وپول دراره😁😁😁

دیشب داشتم برای کاوه خاطره مینوشتم چشمم خورد به دفتر خاطرات خودم....یه چند صفحه خوندم همشو پاره کردم چون صفحه به صفحش اذیتای مامانم بود و دوباره یادم اومد چقد لحظه به لحظه باعث عذابم بود وپاره کردم چون یه سریاشو یادم رفته بود وبا خوندنشون دوباره مغزم اذیت شد من از وقتی با مهدی ازواج کردم دیگه خاطره ننوشتم و برای بچه ها خاطره های شیرین رو نوشتم چون لزومی نمیدیدم خاطرات بد ثبت شن که دیشب با دیدن اون دفتربهم ثابت شدکه خاطرات بد باید فراموش شن نه اینکه ثبت شن وهمین که حرف میزنم بهتر از نوشتن ونیگه داشتن کتبی...


برای کیان هم باید بنویسم خاطرات این مدتش رو.

دیشب به کاوه گفتم کاوه میری پوشکت رو بیاری؟ رفت از اتاق اورد ورفت دم در دسشویی 😍😍😍🥺 انقد مهربونه هی بوسم میکنه نازم میکنه🥺

شبتون بخیر دوستای همیشگیم♥️♥️♥️♥️♥️

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز