ما همه باهم رفیقیم

سلام عزیزم کارخوبی کردی که رفتی وهمون بهتر که دست به چیزی نزدی بخدا اینطوری بهتره برامن پیش اومده وقتی پدر همسرم فوت شد جاریم چنان شیونی میکردخودشو انداخته بود رو قبر یا جیغای بلند میزد وخداحافظی میکرد همه ی کارا رو هم انجام دادولی واکنشا جور دیگه ای بود...مخصوصا که میگی توهم مهم بودن دارن که هرچقد بی محلی کنی بهتره.مادر همسرت مثل مامان منه همه از مهدی تعریف میکنن ولی اون زورش میاد یه تشکر کنه وقتی میگم مامان مهدی خیلی دستمون رو گرفت باورت نمیشه یاگوشی رو قطع میکنه(که مثلا آنتن پرید)یا حرفو عوض میکنه....منم برای همین خیلی وقته کمک بیجا نمیکنم وحواسمو جمع میکنم تلنگرمیزنم

من از خودم بگم دقیقا عین ترانه نمیگم به خونوادم چون اصلا خوشحال نمیشن مامانم اون اوایل میگفت ول کن یه پول داری بذار بالاسرت بمونه نده به طلا(فکر اقتصادیش بشدت صفر هست) داداشمم که همیشه تخریبم میکنه وایراد میگیره حنا تو عروسی دخترداییم،چندنفری از فامیلا وآشناها اومدن سمتم گفتن چقد خوشگل شدی پاییز ولی داداشم گفت کرمش جنس خوب نبود😐خب من آرایش معمولی میخواستم جشن داداشم نبود که برم آرایش مخملی کنم ولی برعکس خواهرشوهرم عکسمو دید انقد خوشحالی وذوق ازخودش نشون داد یا طلا میخرم کیف میکنه ذره ای حسادت تو وجودش تاحالا حس نکردم شرایط گردنش درحدی افتضاح شده که باید عمل کنه ولی  باهمون حالت درا درازکشیده با کاوه بازی میکنه سرگرمش میکنه ولی برعکس خونوادم...همش منتظرم بتوپم به داداشم همیشه میخواد ازم ایراد بگیره چندباریه میگه یه دوماد پولدارم نداشتیم کمکمون کنه😏🙄🙄🙄🙄 مهدی سه سال صفرتاصد دستشو گرفته بود براش ماشین صفر خرید یاالان مدادم میگه چقد داری قرض بدی بهم حتی پول لباسش رو این سری ازم قرض میخواست🥲 درصورتی اومد اینجا لباس خرید من حساب کردم گفتم کادوی تولدت به سیلقه ی خودت.تنها کسی که ازم ایراد میگیره اونه....براهمین چیزی بهشون نمیگم.همسرمم که اصلا جلو کسی حرفی نمیزنه اخلاقش همینه 

خیلی مهربونی 

سلام دوستای خوبم،مهرتون مبارک😍😍😍پسرم امروز رفته مدرسه😍😍😍😍🥺صبح همه باهم بیدارشدیم وصبحونه خوردیم ورفتیم مدرسه وچقد خوب که نزدیک خونمونه۲دیقه ای میرسیم،برگشتیم خونه صبحونه خوردم وخوابیدم ولی مهدی زنگ تفریح اول رو رفت پیشش...زنگ تفریح دوم رو رفت راش ندادن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣برعکس تصورم ریلکس بودم 😐🤣🤣🤣🤣حتی لوازم تحریر هم براش نخریدم براش😁 بامعلمش صحبت کردم گفت لیست میدم بهتون.شاید چون کاوه هست....موقع ظهر هم با دخترعمه ی کیان ومهدی باهم رفتیم دنبال کیان که خوشحال شه....روز اول مهر خودمو یادمه...بابامو یادمه...کوتاه بود بودنش ولی واقعاااا بود.... خوشش اومده بود از مدرسه وامروز راضی بود میگفت مامان همه ی بچه های کوچه بودن تو مدرسمون.‌‌..بعد جالبه مثل اینکه بچه ها سید بودن رو مسخره میکنن میگفت گفتم سید کیان خندیدن😐🤣🤣🤣🤣  مبگفت مامان بچه ها دهنشون بو میده🤦🤦🤦🤦 گفتم اگه تکرار شه خانوم بهشون درمورد بهداشت تذکر میده( نمیدونم جواب درستی دادم یانه)ولی فک کنم اذیت شد میگفت رفتم کنار امیرعلی نشستم(پسرهمسایه روبه روییمون) اون شبیه مریضا نبود🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 فک کنم سرصبح بچه ها بی رمقن کیان مریض دیدتشون🤣🤣🤣🤣 یه سره داره حرف میزنه🥴🥴🥴🥴🤣🤣🤣

البته لازم به ذکره مامانم اینا وضع مالی خوبی دارن اما بخاطر این جریانات کلاهبرداری که ازشون شد این پولی که فامیلمون بالا کشیده چند ساله درگیر هستن ...

سسلام عزیزم مبارکت باشه

رفت کلاس اول به سلامتی؟

یا پیش دبستانی؟

خداروشکر که خوش گذشته بهش 

چقدر آقا مهدی با محبته

الحمدلله ک تو هم ریلکس بودی 😁

خوشم اومد ازت آفرین واقعا آفرین👏👏👏👏👏👏👏👏 

رفت اول.آره فک نمیکردم اینطور ریلکس باشم همیشه اونوقتا میترسیدم اگه کیان دسشویی بره چی ولی از وقتی که مهد وکلاس قرآن رفت انگار اکی شدم چون حجم مثانش تانکریه🤣🤣🤣🤣🤣 یا میگفتم تو حیاط مدرسه کسی کتک کاری کنه چی که دیدم ناظم میچرخه تو حیاط...امروزم بشدت خوابم میومد هنوزم خوابم میاد...مهدی هم خوابیده....واقعا شاغلا خیلی زحمت میکشن.

😘فدات بشم 

واقعا ممنونم از تعریفت 

خودت عشق تری 

[QUOTE=354469323]مممنونم سارا جون از همدلی ات . از حق نگذریم بردار همسرم واقعا زندکی رو با زحمت خودش ساخته خیلی خیلی ...[/QUOTE

مثلا چه جوری حرف میزنه

مثلا تحکم میکنه پشت چشم نازک میکنه 

بعد یه جوری بردار همسرم جمع میکنه خودشو انگار خانمش ازش آتو داره...

نمیدونم جاریم یه چندوقتیه یه جوریه خشم درونش زیاده انگار از همه کینه داره قبلا اینجوری نبود 

از یه چیزی ناراضیه صددرصد 

بچه ها همش باخودم میگم کاش کیان رو میذاشتم غیرانتفاعی🤦 حس میکنم کم‌ گذاشتم براش وعذاب وجدان دارم.... فقط چون مدرسه نزدیکمون بود فرستادم... انقد با ذوق مشقارو نوشته😍

خوب کاری میکنی👍👍

راستش منم دارم فاصله میگیرم

و تازگی ها متوجه شدم شوهرم از خانوادم بخاطر رفتارهای اشتباهشون مثل داداش تو تاثیر منفی میگیره

خانواده خودشم بدتر

همکاررو هم نمیشه قاطی زندگی کرد

دارم تحقیق میکنم و روی روابط سالم فامیل ها فکر میکنم 

چون ارتباطات به شدت مهمه 

داداشای من هم دنبال خرد کردن من هست نه رپ در رو

مثلا بی احترامی میکنن

سراغ نمیگیرن 

مسافرت برن به ما نمیگن

و از اینجور رفتارا

منم بهشون دیگه نمیکنم چون اگر جواب احترام من این بی احترامی هاست میخوام نباشه

آره 

من هم ازشون سیاست یادگرفتم دیگه

اصلا بنظرم نباید بگیم به کسی چیزی