ما همه باهم رفیقیم

حنا جون واقعا نمیشه کات کرد هم از نظر شرعی هم اینکه همسرم همین یک برادر رو داره خیلی هم دوسش داره...دیشبم که این رفتار رو دید میتونم بگم از ناراحتی ساعت ۸ خوابید فک کن! بمبرم براش واقعا خیلی صاف و صادقه همه هم دست مزدشو میدن قشنگ .... ساده لوح نیستا ولی اغلب با خونواده مهربونه

با فاصله گرفتن موافقم که ب امید خدا یه مقدار فاصله بگیریم هر چند خیلی هم نزدیک نبودیم... ما حتی خونه هم بخوایم بریم همسرامون هماهنگ میکنن باهم تهش یه مریضی سخت بگیریم یا کسی فوت کنه تماس بگیریم. 

یه کوچولو هم لجم در میاد که من از چند وقت قبل میفهمم اوضاع داره تغییر میکنه اما خیلی کاری از دستم برنمیاد🤕 کاش نمیفهمیدم😁 زندگی همینه هر کی یه جوری درگیره باید حواسمون باشه با همین کیفیت هم ازش لذت ببریم. بازم خداروشکر همسرم متوجه شد.

صد شکر ک خواهر شوهر ندارم 😁

راستی حنا جون خدا هر دو درگذشته رو رحمت کنه اونجا یادم رفت بنویسم‌.

مممنونم سارا جون از همدلی ات .

از حق نگذریم بردار همسرم واقعا زندکی رو با زحمت خودش ساخته خیلی خیلی زحمت میکشه و اهل کاره به عنوان یه جوون ۳۶ ساله...

ولی خب ب شدت تحت تاثیر خانمش هست 

ببین جاریم اینقدر دیگه عجیب شده جلو ما هم با برادرهمسرم بد صحبت میکنه. درحالی برادر همسر من اصلا توسری خور نیست... 

من ب جاریم حق میدم ها بچه داری اعصاب برای آدم نمیذاره اونم پسر بچه (هر چند رفتار اشتباه خودش بچه رو اونطوری کرده) ولی خب 

فکر میکنم افسردگی بعد از زایمانش هنوز خوب نشده .

نمیدونم شاید منم نباید اینقدر توجه کنم بذارم زمان همه چیز رو درست کنه

پآییز جان شیطانی چیه؟!😁 

اونا هم بچه هستن از هم یاد میگیرن... 

من یادمه زندایی باردار لود ولی من نمیدونستم بارداری چیه... فقط جلوم میگفتن اره مواظب باشید فلانی نترسه و اینا فک کنم چهار پنج سالم بود رفتم پشت در پخ کردم 🤦‍♀️ منم شیطانم پس🤕😁 

من بیشتر منظورم این بود ک میشه فهمید اگر خیلی بهش بها بدن بچه تو جامعه مشکل پیدا میکنه...تربیتشون درست نیست جایی ک باید ب حرف بچه گوش بدن تحکم میکنن جایی ک باید قاطع باشن سر خم میکنن ... اونم یاد گرفته چجوری حرفشو ب کرسی بشونه

چه جالب رسم لباس عزا دارید؟

ما رسم از عزا در آوردن داریم فقط ...

ببین حنا من فکر میکنم خونواده همسرت خودشونو خیلی بالا میدونن نسبت خونواده تو بعد مادر همسرت حسادت میکنه که دختر من با این امکانات چی شد عروسم چیشد ... فقط حسادته.

چقدر بده این حسادت واقعا اسیر شدیم 😁 

نمیدونم چجوری بگم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣نه پخ کردن واینا که شیطنته 

نه رسم لباس عزا نداریم 

مادرشوهرم لباس مشکی نداشت 

چون یهویی اومده بود

قرار شد دخترش بیاد براش بیاره که اومدن دخترش کنسل شد من رفتم براش خریدم

شاید پدر و مادرشوهرم تحصیلات بالاتری داشته باشن از پدر و مادرم اما بچه ها نه شاید تحصیلات خانوادت من و حای وضع مالی ما بهتر باشه 

مثلا بابای من سه واحد آپارتمان داره

پدرشوهرم سه تا خونه تو سه شهر مختلف

مدل زندگیاشون فرق داره اما لولشون نه

مادرشوهرم حس حسادت داره علتش همین هست که میگه من ساغل بودم همسرم سمت بالا داشته دخترم خانه داره

درصورتی که دخترش هم لول من سرکار بوده چندسال ولی ازدواج کرد از کارش در اومد 

مادرشوهر منم خیلی اصرار داشت که من سرکار نرم بعد از عقد اما تلاشش بی نتیجه بود

واقعا بدترین خصلت برای یک آدم حسادته 

هم خودسون اذیت میشن هم بقیه نمیتونن پیششون خودشون باشن

باورت میشه من طلا میخرم نشون نمیدم میترسم از حسادتشون چون میدونم داستان درست میکنن برام همسرمم فهمیده چرا نمیگم اصلا نمیگه نشون بده

ترانه تو خودت عاقلی 

من نمیگم قطع ارتباط من میگم حدالاقل ترین ارتباط 

چون هم همسرت اذیت میشه هم برادرش 

هم تو که دلت میسوزه

میفهمم واقعا سخته اما چاره چیه

سلام پاییز قشنگم

مرسی از راهنمایی که کردی♥️

درست میگی خودمم گاهی با خودم فکر میکنم چه کنم چه نکنم بعد حرف بزنم این بهترین راه برای استباه نکردنمه

دیروز باهمسرم رفتم

مادرشوهرم به تازگی عمل کرده بود

و میگفت مواظب مامانم باش

من هیچ کاری نکردم فقط دستای مادرشوهرمو گرفته بود که خودش رو نزنه

حتی یک لیوان آب جابجا نکردم

اما همه ی فامیل اومدن ازم تشکر کردن و کلی به همسرم گفتن خانمت مثلش تو فامیل نیست قدرش رو بدون 

تعجب میکنم خاله های همسرم انقدر مهربونن اما مادرشوهرم حتی زورش میاد یه تعریف کنه از آدم

ببین یه پیام سرگشاده تو گروهشون فرستاده بود مادرشوهرم

شوهرم بهم نشون داد خوندمش حتی یک کلمه اسمی از من نبرده بود😁

من خوشحال میشمااا چون همسرم میشناسشون و نیازی نیست من گله کنم یا شاکی بشم از رفتارهاشون

وقتی خواستیم برگزدیم پدرشوهرم تشکر کرد که خسته شدی گفتم همسرم برای مادربزرگ من خیلی زحمت کشیده جبران زحمات همسرم بوده

چون واقعا خانواده شوهرم لیاقت محبت و توجه نداره توهم مهم بودن دارن فقط

آره اندازه ش بود 

ساده بود دیگه من مدل دار نگرفتم 

اره دیگه برای دخترش حسادت میکنه اینم امتحان ماماناست😁 الان مشکل اینه که با فوت مادرش تو میای مجلس ب چشم فامیل میای 

بعد دخترش که تازه نتونست بیاد که هیچ تازه ممکنه همه متوجه تفاوت سطحتون بشن ... مامانه بیشتر نگران وجهه خودشه

اخه ب شما چه عروس بره سر کار یانه...

اره باورم میشه من طلا بخرم ب مامانم نمیگم چه برسه مادرشوهر 

بابام ک فوت شد نمیدونن 

ما قرار شد بریم کربلا وقتی فهمیدن دیگه تا آخر مجلس کسی حرف نزد از ناراحتی فک کن بگیم طلا بگیم خونه بگیم ماشین

حتی سرکار هم میرفتم هم مادر و پدر همسرم نمیدونستن ... 

فک نکنم از من پنهانکار تر تو خونواده شوهر کسی باشه از بس که مورد لطف و عنایتشون بودیم😊

واسه لباس هم صوابش ب خودت میرسه نگران بی چشم و رویی اون نباش.

من الان این پیامت رو خوندم پس حدسم درست بود ... 

بچه ها همونطور که مامانا شبیه هم هستن فک کنم مادرشوهرها هم شبیه باشن🤣😅

ترانه جان واقعا درست میگیااا

قشنگ بخاطر دخترشه

حتی وقتی خانواده دامادش هستن اصلا دلش نمیخواد من باشم

داماد خارجیش که اومد با تمام وجودش مارو پیچوند که من نباشم 

من با اینکه مذهبی نیستم اما بهشون ذست نمیدم و صمیمی برخورد نمیکنم ولی علت اینکاراس نمیدونم واقعا چیه

دختربزرگش خیلی پر پر میزنه که خودی نشون بده تو فامیل اما همه میشناسنش

مثلا به همسرم زنگ زد که من نتونستم بیام به دختر دایی و خالم گفتم مواظب مامان باشن من نگران نیستم تو هم نگران نباش

رفتیم اونجا من پیش مادرشوهرم بودم آخر مراسم گفتم به همسرم گفتم چقدر هم مواظب مامانت بودن

میدونی پدر و مادرشوهرم واقعا همینن که میگی

یعنی حاضرن از همه بزنن که فقط دخترشون نمیره از حسادت

ببین دختراشون واقعا هیچی نیستن ها تازع دو تا شوهر بیکار دارن که پدرای پولداری دارن فقط در واقع مفت خورن

چقدر خوب

یکمم یاد ما بده

من و همسرم لو میدیم البته الان کمتر شده ولی باز من دوست دارم سکرت تر باشه همه چی

یعنی به مامان و خواهرتم نمیگی چرا؟!!

دقیقا همینطوره

بنظر من مادرا مادرشوهرا مثل همن 

زن دایی میگه عروس از لحاظ تمیزی خرج کردن سیاست خیلی شبیه مادرشوهرش میشه

من کمی دقت میکنم درسته😂😂😂

خیلی سخت بود همسر من خیلی ذوقی هست هر چی میشد میگفت باز تو برجکش هم میزدن باز یادش میرفت. خلاصه با استناد و اگاهی دادن خوب شده الان میپرسه بگم بهشون😁؟

به خواهر و مادرم نمیگم یا حداقل همون موقع نمیگم یا از هر چند بار یکبار رو میگم. 

خواهرم چون ازدواج نکرده میترسم دلش بگیره هر چند خودش اینقدر لارجه که نگوووو ولی باز من رعایت میکنم.... تازه طلاهای خواهرم هم دست منه 😁 همین طلاها رو هم اینقدر من گفتم جمع کرده اگر نه همه رو به همه کمک می‌کرد! بهشم گفتم مامان نفهمه😅

مامانم هم میدونم خوشحال میشه ولی بازم دلش میگیره و اینقدر هم مسائل‌ اقتصادی دارن که ترجیح میدم ندونن تا اینکه فکر کنن نمیخوام کمکشون کنم. چون واقعا نمیشه همیشه کمک کرد کمک میکنم ها چندبار شده سکه فروختم برای مامانم ولی خب دیگه همه نباید بدونن چقدر چی داریم😁 همچنین نمیشه همش من حمایت کنم اونوقت همسرم فکر میکنه من خودم ب حمایت نیاز ندارم

حنا جون بالا بریم پایین بیام ادم ممکنه از اعضای خونوادش هم مورد حسادت قرار بگیره پس خودم زمینه رو محیا نمیکنم.

دقیقا همینطوره... من گاهی ب خودم میام میگم عه من از اول مثل مادرشوهرم بودم شوهرم انتخابم کرد؟ یا شدم؟!😁

بعد دقت میکنم میبینم پنجاه پنجاه

کاش مادرشوهرم بدونن که چقدر تاثیر گذارن و عروسها رو عقده ای نکنن... اذیت نکنن