دوستان مشکلش اصلیم شغل شوهرمه...راستش اول ازدواج تجربه نداشتم...بعدها متوجه شدم که خیلی سخته شوهر ادم برا پدرش کار کنه..
تو همه چیمون دخالت میکنن..
پولم نداره جدا بشه از پدرش..
خیلی تفاوتا هست بین زندگی من و مادرشوهرم..
الان مادرشوهرم طلا خریده دست خودم نیس یجورایی ناراحت میشم..
به اون پدرشوهرم پول زیاد میده..ولی به من شوهرم خیلی کم پول میده...خیلی حرف زدم با شوهرم اصلا اثر نداره..البته تقصیر اون نیس..پدرش مدام کنترلش میکنه نمیتونه پول زیادی برداره از مغازه.
برادرشوهرمم فرستادن ترکیه پزشکی بخونه..کلی پول فرستادن به اون..
راستش موقع ازدواج دیدم یه خونه و ماشین به اسم شوهرم هست..گفتم خب چه عیب داره کارشم با پدرش باشه..ولی الان که سالها از ازدواجمون میگذره همش میگم کاش شوهرم مستقل بود.
خیلی حرص میخورم..فکر نمیکردم اینقدر خسیس باشن..
فکر نمیکردم پدرشوهر و مادرشوهرم عین بختک بیوفتن رو زندگیم..جرات نداشته باشیم یه مسافرت بریم..البته شوهرمم بی عرضه هس..فقط بلده پول برا پدرش جمع کنه..
نمیدونم چیکار کنم..الان شنیدم مادرشوهرم میخاد بره باز طلا بخره حالم پوکیده..
میشه دعام کنید دست از ما بردارن؟ یه جمعه شوهرم خونه هست هزار بار زنگ میزنن کجایین...بیایین مارو هم ببرید فلان جا.
اه من نمیخام با اونا برممممم