من هر وقت مثلا ب مدت ۲۰ یا ۳۰ دیقه یا حتی کمتر یه جا ثابت میشینم مخصوصا وقت هایی ک با گوشی کار میکنم و نشستم وقتی از جام بلند میشم چشمام تار میبینه ینی همه جا تاریکه هیچ جارو نمیبینم باید چن لحظه صبر کنم تا درست شه وگرنه میخورم زمین دلیل این چیه؟
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
دعا کنید شاید بزرگترین خواسته شما کوچیکترین معجزه خدا باشه خدایا شکرت بخاطر بودنت تک تک لحظات زندگیم.بخاطر 💞💞همسر خوبم💞 💞.انسانیت به دین و مذهب خاصی نیست همین که دلی را نرنجانی انسانی .اینجا آدما مجازین ولی قلباشون واقعی پس مبادا 💔سکوت در مقابل ظالم شریک شدن در ظلم اوست . کسی بهم بی دلیل بی احترامی کنه جوابشو میدم .اگ خیانت قابل بخشش بود الان باید شیطان کنار خدا میموند ،وفاداری جای بحث ندارع 🙂کسی از مجردی نمرده ولی متاهلی که انتخابش درست نبوده روزی هزار بار میمیره و زنده میشه .متاهلی که تنهاست خیلی بیشتر از مجردی که تنهاست عذاب میکشه پس برا ازدواج سعی کنید همسفر خوبی انتخاب کنید
دختر خوبی ام نی نی یار تعلیق نکن درخواست دوستی آقایون ممنوع حالا هی درخواست بدین وقتی رد شد ببینین وقتی که بچه بودم فکر میکردم که تنها چیزی که خوشبختی میاره پول هست اما بعد فهمیدم که نه سلامتی جای خود پول هم جای خود هرچیزی جای خودش رو داره پس ناشکر نباشیم زمانی شیطون ترین دختر توی دنیا بودم که از در بیرونش میکردن از پنجره میومد داخل یادش بخیر یه بار حتی تو نوشابه تو لیوان دوستم نمک ریختم ولی اونم تلافی کرد و ریخت رو سرم دختر مهربونی هستم و زود صمیمی میشم ولی وقتی که بفهمم کسی داره ازم سوءاستفاده میکنه دیگه اون آدم قبلی نیستم و نشونش میدم که با کی طرفهساعت ۹شب تبدیل به زامبی میشم و هیچکس نمیتونه آرومم کنه و از دستم در بره .یه روز که بیرون رفتم دوستم رو دیدم که داشت با خودش حرف میزد بعد فهمیدم نه اون داره با عروسک تو ویترین مغازه حرف میزنه
اگر مقدوره برای آرامش روح برادر جوونمرگم صلوات بفرستید. با زور و دعوا و تهدید ازدواج کردم. از اون روز دیگه رنگ خوشی ندیدم. تمام آرزوهایی که داشتم و در مسیرشون بودم دود هوا شد. شوهرم و خانوادهش نمیتونستن تحمل کنن موقعیت منو. نمیتونستن خودشون رو بالا بکشن، منو محکم کوبیدن زمین. از اون روز نماز و چادرمو گذاشتم کنار. دیگه هیچ امیدی ندارم. هرشب وقت خواب یه دور سناریو میچینم که خودم و بچههام قرص بخوریم و بخوابیم و صبح بیدار نشیم. دلم شکسته. ده سال از جوونیم تباه شد. میشه یه روز از دست این مرد خلاص بشم؟ یا قراره این آرزو رو هم به گور ببرم؟