2777
2789
عنوان

کاغذ بانک پیدا کردم تو ماشین شوهرم

357 بازدید | 16 پست

خیلی وقت بود سرک نکشیده بودم ب داشبورد ماشین 

داشتیم از بیرون میومدیم اون رف خرید مغازه

من ی نگاه کردم ی کاغذ بود بازش کردم

رسید  بانک بود به اسم پدرش ک شماره شبا گرفته بود

اومد بهش گفتم این چیه گف هیچی( کارت یارانه اونا دست ما هس خیلی وقته بعد فجرانه گرفته بود کارت یارانه مونده بود دست مغازه تا ثبت سیستم کنه میگف مغازه دار میگه سیستم بسته هس نمتونم ثبت کنم کارت اینجا بمونه خلاصه گف رفتم بانک ببینم چرا برداشت نمیشه

میدونم ی چیز الکی سر هم کرد گف 

چکار کنم از اون موقع حرف نمیزنم باهاش اونم کم حرف زد باهام الانم من اتاق اون پذیرایی 

بنظرتون داره چکار منم ازم قائم میکنه چ کنم تاریخش هم جدبد بود

تازه میگه پدرم هم باهام نبود تنها رفتم


مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



شاید راست میگه

شب ها که به جای مادرم بیمارستان پیش خواهرم میموندم خیلی اذیت میشدم چون روزها هم دانشگاه میرفتم و نمیتونستم به صورت جایگزین استراحت کنم قطعا اون روزها زشت ترین ورژن خودم رو داشتم و همزمان باید سعی میکردم که خودم رو شاداب نشون بدم تا  به عنوان یک پیشکوست، دردِ بیماری خواهرم رو کوچیک تر نشون بدم یک روز که تازه از بیمارستان برگشته بودم با موهای وز وزی و چشمای گود افتاده بالای سر کتری وایستاده بودم که چشمم به یک هسته ی خرما کنار شعله ی گاز افتاد که حرارت و شعله به طور مستقیم به اون هسته میخورد دیروز هم اون هسته رو موقع درست کردن چای دیده بودم پریروز که موهام کمتر از اون روز وز وزی بود هم همینطور! همچنین موقع شام درست کردن و ناهار گرم کردن هم دیده بودمش به طرزعجیبی استوار بودو صبور!شاید فکر میکرد بالاخره روزی کسی از بین شعله ها برش میداره و توی خاک نرم میزارتش و جوونه میزنه و بالاخره رشد میکنه ((متاسفانه باید بگم اون هسته خود من بود!منی که سالها در فشار وزجر و درد سکوت کردم چون امید داشتم روزی خدایم مرا از میان شعله ها برمیدارد آبی بر رویم میریزد و جوانه زدنم را تماشا میکند غافل از اینکه خدایم سالهاست مرا در میان شعله های آتش در زیر کتری بزرگی رها کرده است)) درحالی که من گمان میکردم او نگهدار و پناه من است ✒️خاطرات یک مینیاتوری

ولش کن چرا ازش پرسیدی

 شوهرم اینقد خرج خانوادش میکنه منم هیچی نمیگم چون برای منم هر چی بگم فراهم میکنه چه اشکالی داره واسه خانوادشم خرج کنه

💚فقط حیدر امیرالمومنین(ع)است💚تابوده علی(ع)بوده وتا هست علی(ع)هست💚بر دشمنانت لعنت یا علی(ع)💚تا عمر دارم مدیون آقا ابالفضلم(ع)

شبا ب چ درد میخوره. خوب بدون پدر خودش تنها میتونست از بانک بگیره یا باهم رفتن؟؟

خودش هم میتونه بگیره چون برای واریزیه 

مطمئنی مال پدرشه

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بشوی که آواز دهل از دور خوش است 🫵
شماره شبا نیازه یعنی  آخه شبای اون کارت گرفته شده ک کارت بانکی دست ماست چن ساله

نمیدونم والا ولی ی کاسه زیر نیم کاسس

چه زیبا گفت مولا نا ای اشک اهسته بریز غم زیاد است ای شمع اهسته بسوز که شب دراز. از در این روزگار کسی اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم مشتی..! کسی یار کسی نیست ️   
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز