سلام دوستان خوب هستین من دیشب یکم با مامانم بحثم شد بابام بهم گفت بیا داخل حیاط کارت دارم رفتم تو حیاط بهم گفت با مامانت بحث نکن مریضه گفتم مریضیش چیه؟ چیشده؟ گفت تو کار نداشته باش مریضیش خوب نیست گفتم مگ خودش میدونه؟ گفت نه کسی نمیدونه، هرچی اصرار میکنم بهم بگو لاقل مریضیش چیه نمیگه بهم، قسمم داد ب کسی نگو چیزی ،ولی من اینجا دارم دیونه میشم نمیدونم چکار کنم شما بهم نظر بدید چکار کنم :) از دیشب ی سر دارم گریه میکنم همش میگم نکنه مریضیش جدی باشه بهم نمیگه بابام ،حتی بابام گفت شاید خونه رو بفروشیم بخاطرش ، بنظرتون چکار کنم برم به اجی بزرگم بگم ؟ خیلی میترسم