به خدا تو زندگی مشترک خیلی چیزهای مهمتری تو اولویته تا آرایشگاه وفلان ماکه با چادرسفید رفتیم محضر وعقد کردیم بنظرتون زندگیمون نشد هرچی رو ساده تر بگیرین خودتون اون همه آرامش خواهید داشت
مثلا به جای اینکه هی بگی نظر خودم نظر اخره و و به ابجیش اهمیت ندی اینطور رفتار کنی:
باشه عزیزم ممنون که پرس و جو کردی و ممنون از خواهرت
یکم دیگه من فکرامو بکنم و مشورت کنم بعدا دوباره با هم به نتیجه میرسیم
مرد ها دوست دارن بهشون احترام گذاشته باشه، و اینکه باید احترام بذاری تا احترام ببینی
شما اینجور بگو ، بگو با همفکری هم و تشکر کن، ولی تهش کار خودتو بکن، فقط به زبون نیار که حرف اخر حرف منه چون من و تو رو جدا میکنی و هر کی واسه خودش گارد میگیره، بیشتر از کلمات جمع استفاده کن بگو دوتایی به نتیجه میرسیم
و تلاش های کوچیکشم که میبینی تشکر کن ، وقتی ببینه به چشمت اومده اونم سری های بعد برات ذوق و شوق نشون میده و طرفت میاد و کمکت میکنه ولی وقتی ببینه همش منم منم میکنی بعد یه مدت اونم سرد میشه و منم منم میکنه
اینم بگم اون جمله به بابام میگم دنبال ارایشگاه بگرده هم بچه بازیه، سعی کنید مقابله به مثل نکنید
هر چند کار ایشون هم اشتباه نبوده، اول زندگی خب به فکر مخارجن و حق دارن ، شما هم مثل ایشون باشید، پس انداز و ذخیره زندگی هر دوتون میشه
همدیگرو تو یه سنگر ببینید کنار هم، نه رو به روی هم
ن عزیزم من قبلا سالن عسل انتخاب کردم بعد پیشمون شدم سالن رها انتخاب کردم اینو ب نامزدم نگفتم .فکرکرد میخوام برم سالن عسل.
اونم ابجیش گفته بود سالن عسل خوب نیس بره سالن رها
درواقع خودم هم همونو انتخاب کرده بودم
