از ۱۷ تا ۱۸ سالگی بخوام بگم
رفتم دنبال یادگیری خیلی چیزا ( مثلا ویالون ، رانندگی ، کار توی یوتیوب ، ادامه. یادگیری زبان انگلیسی و کره ای ،... دنبال بهتر کردن خودم .. کمک از خدای خودم ... تلاش برای مستقل شدن ... تغییر زیاده واقعا و اینو خودت اول متوجه نمیشی بعداً که بقیه میگن متوجه میشی مثلا من زبان عاشقشم و همیشه مانهوا انگلیسی میخونم که خیلی کمکم کرد و خوشبختانه خیلی تعریف شنیدم جای از تیچر زبانمون ماشاالله. درباره اخلاق و رفتار خودم هنوزم در تلاشم چون من یکم ساده هستم راحت میگذرم از آدما راحت مهربونیت میکنم .. نمیخوان ادمی باشم که با تجربه و ضربه اینا رو متوجه بشم از سادگیم هرچی بگم کم گفتم اما بعضی آدما درکشون بالاست مثلا استاد ویلون توی ی جلسه ای بهم گفت آدم یک رنگی هستی و دلت پاکه خدا کمکت میکنه توی راه درست 🤲🏻
هرچی از زمان بیشتر میگذره متوجه خیلی چیزا میشی . ی موردی که من توی مانهوا یاد گرفتم ( خیلی چیزا یاد گرفتم ) اینه که حواست به آدمای اطرافت باشه و به هرکسی اعتماد نکن اما به کسایی که میدونی خوبیت رو میخواد محبت بیش از اندازه کن از بودن با اونا لذت ببر .
مانهوا عزیزم کتاب مصور هست ی چیزی تو مایه های کمیک( یا مانگا) که رنگی هست و توی سایت ها میتونی بخونی
یکی از متن های قشنگش الان میفرستم