اولین تغییر زندگیم این بود که از شهر خودم که ۵ ساعت تا دانشگاهم فاصله داشت اومدم تهران و خودم زندگیمو ساختم یعنی کار میکردم و دانشگاه میرفتم و درس میخوندم و تونستم یه خونه مشترک با یکی از دوستام بگیرم
تغییر دیگهای هم داشتم مثلاً من ریسک اینو پذیرفتم که به شهرهای دیگه مهاجرت کنم چندین سال توی یه شهر خیلی دور زندگی کنم تا یه ثباتی برسه زندگیم یا اینکه تغییر دیگهای که داشتم اینکه رفتم آموزش دیدم و درآمدم خیلی زیاد شد
ولی به نظر خودم مهمترین تغییری که توی تفکرم اتفاق افتاد این بود که من تصمیم گرفتم بچهدار بشم یعنی من اصلاً این تصمیمو نداشتم و خودم اصلاً با همسرم این عهدو کرده بودیم که بچهدار نشیم ولی یه جوری یه اتفاقی افتاد توی ذهنم تفکرم و تصمیم گرفتم که مادر بشم و این تغییر بزرگی تو زندگیم بود