ول کن من الان مادر شوهرم خودش میره عقب ولی دیگ انقد اصرار میکنم بره جلو این چیزا برات ملاک نباشه عزیز من
برای من مهربون هستند ولی میچسبند به آدم ول نمیکنن منم خیلی آرزوها داشتم تو دوران نامزدی با هم هم تنها باشیم ولی یه دیقه نمیذاشتن آنقدر که چسبناکن و میچسبن
فقط اسم شوهرموبه زبون میارم بخدا خسته شدم میگم یه ربان قرمز بگیرم دورشو پاپیون بزنم تقدیمشون کنم نخواستیم والا