من یه خواستگار داشتم بهش جواب منفی داده بودم این شمارع ما رو داشت گفت حالا که جواب منفی دادی باید برم با ماشین خودمو از دره پرت کنم پایین خلاصه این رفت و بعد نیم ساعت وای خدا🤣🤣
بعد نیم ساعت یکی با گوشیش پیام داد گفت زن عموشم به اشکان چی گفتی نیم ساعت پیش با ماشین زد بیرون رفت میترسیم بلایی سر خودش بیاره خواهش میکنم ردش نکن😂😂
دوباره صب شد روز از نو روزی از نو😂😂😂
پارم
اخر جیکار کردی رد کردی؟؟😂
من ۱۹ سالم هست اون ۴۰
هی هم به مامانم میگفتن سن مهم نی
خجالتم نمیکشیدن😐😐
داشت میگفت چنتا شغل داره یهو گوزید رفتیم بیرون گفتن نظرتون چیه گفتم ماشالا آقا داماد از هر سوراخش ی هنر میباره البته فقد به مامانم گفتم
یه خواستگار واسه خواهرم اومد یعنی مامان و خواهر طرف اومدن خونمون و بعد که راجب پسرشون ازشون میپرسیدیم میگفتن قسمت بشه میگیم ، میگفتیم اسمشون چیه چیکارس و از کجایین میگفتن قسمت بشه میگیم😐😐انتظار داشتن همینجوری دختر بدیم بهشون من اونموقع بچه بودم و واقعاا هنگ کرده بودم از رفتار این مادر و دختر
