2777
2789

اون روز افطاری درست کرده بودم الویه با دسر، واقعا تعریف از خود نمیکنم من غذاهام خوشمزس خیلی با دقت میپزم، خاهرشم ی ظرف آش رشته فرستاده بود،سر سفره ب غذای من دست نزد نشست آش رشته خواهرشو دولپی با هزار تعریف خورد بعدم از سر سفره بلند شد

دیشب هم با خواهرش اینا رفته بودیم گردش من عقب نشسته بودم خواهرش گفته بود چون بچه کوچیک بغلمه میشینم جلو،حالا شوهرم هی با بچش مشغول بود و شعر اینا براش میخوند و با خواهرش حرف میزد،خواهرشم کلی خاطرات و اینا براش تعریف می‌کرد و میخندیدن ولی تو کل مسیر ی کلمه هم باهام حرف نزد

همیشه هم تو ذهنش اونا مظلوم و بی گناهن و من مقصرم

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


با این چیزا فکرت رو درگیر نکن.اقایون رفتارهاشون قابل پیش بینی نیست.خیلی از کارها و رفتارهاشون هم منطق و دلیل خاصی نداره.پس خودخوری نکن که فقط خودت رو ازار میدی.

قاشق نشسته

در مورد آش که  ببخشید ولی انتخاب منم آشه😄

جدای از شوخی گاهی ما خانمها روی یکی حساس میشیم این یک 

ولی اگر از حست مطمئنی این با دعوا یا تابلو کردن موضوع حل نمیشه اینو باید باسیاست بیاری توی راه

در مورد آش که  ببخشید ولی انتخاب منم آشه😄 جدای از شوخی گاهی ما خانمها روی یکی حساس میشیم این ...

منم خب کلی زحمت کشیده بودم، وگرنه پخت آش برا خودمم راحت تره 

چون روز قبلش آش داشتیم اون روز الویه پختم

بلاخره من از ظهر تو آشپزخونه داشتم زحمت میکشیدم،ارزش نداشت حداقل یه لقمه بخوره خستگیم در بره؟

خدا قوت 

ولی واقعا این مسائل رو پای نداشتن محبت و علاقه نذار

برادر من هم همچین کارهایی کرده پیشمون و این چیزهایی که گفتی آشناست. حتی شده تذکر دادیم بهش 

ولی هیچ کسی نزدیکتر از خانمش بهش نیست و واقعا از ته دل دوستش داره

آخ که با دیدنِ عنوانِ تاپیکت 

یاد غمِ اینروزام افتادم و داغم تازه شد...

راستش شوهر من اصلا اینطور نبود که بخواد به خواهرش محبت بیشتر بکنه، خیلی متعادل بود. منم از اون عروسایی نبوده و نیستم، که بخوام زیادی حساس باشم

اما این چند وقته... 

از وقتی خواهر شوهرم بچه دار شده، چنان شوهرم مثل پروانه دورش میچرخه که حد نداره

برای منی که بچه دار نمیشم، تحملش واقعا سخته. چیزی بروز نمیدم‌ اما داغونم‌ . شوهرم چندین بار هی جلو روم میگه: از وقتی خواهرم بچه دار شده، انگار مِهرش تو دلم بیشتر شده، تو کل خانواده عزیز شده..

به والله که حسادتشو نمیکنم

اما آخه مرد عاقل، این حرفا و رفتارا رو جلو زنِ نازاش میکنه؟ کی جواب دل شکسته ی منو میده 🥺❤مگه دست خودمه که باردار نمیشم

خواهرشوهرات شبیه خواهرشوهر منن از اول نامزدی رو مخمه

سه تا تاپیک قبلتو دیدم یبارم همچین موقعیتی برا من پیش اومد پاشدم باهاشون رفتم مجبور شدیم با خواهرشوهرم جلو بشینیم

یذره خودشو جمع نکرد رااااحت نشست منه بیچاره رو ترمزدستی موندم تا چندروز کمردرد داشتم 

عمدا این کارارو میکنه 

بعد یجوری خودشو خوب نشون میده که هیچکس باورش نمیشه چجور ادمیه

منم خب کلی زحمت کشیده بودم، وگرنه پخت آش برا خودمم راحت تره  چون روز قبلش آش داشتیم اون روز ال ...

حق با شماست درستش این بود زحمت شما هم دیده بشه ولی اغلب آقایون انقدر خورد نمیشن توی موضوع و یه سره میره دنبال غریزه اشون که میگه به به آش 

میتونی چیزی که توقع داشنی وقتی حالت خوبه و زمانی که توی آغوشش هستی خیلی واضح و کوتاه بدون گله و غر زدن به صورت بیان آرزو و پررنگ بگی   ولی در هرصورت بنظرم یکم صبوری و سیاست و پشتکار میخواد تا جواب بده کلا 

باهم میرفتیم بیرون یهو دست شوهرمو میگرفت

یا گوشیشو درمیاورد دوتایی سلفی بگیرن 

تو عروسیم عروس درست شد و حتی جفت سرویس منو خرید انداخت 

تو این چندسال انقد دعوا کردیم سر خواهرش 

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز