سلام با مردی که نه قدر محبت می‌دونه...نه پیشم میشینه هرجا من بشینم یک متر فاصله میگیره ازم...روزای تعطیلی تو اتاق می‌ره یکسره با گوشی سرگرمه یا میخابه....سربه سرمم زیاد می‌ذاره منظورم شوخی هست...ولی همش گوشی دستشه...جایی که خواهر مادرش باشن می‌ره کنار اونا میشینه...منم دو سه روزه نه کنارش میخابم نه کنارش می‌شینم سر سفره هم با فاصله می‌شینم ازش...فک میکنم دیگه بهش نزدیک نشم چون احساس حقارت بهم دست میده وقتی میبینم اون از من فاصله میگیره...میخام قوی باشم بتونم همین راه رو ادامه بدم بهش متکی نباشم واسم مهم نباشه دیگه...ولی از درون دارم داغون میشم
منم همین مشکلو دارم و فهمیدم با دعوا فقط خودم خورد میشم
من سه روزه باهاش کاری ندارم
امشب شام دلم براش سوخت صداش کردم بیاد غذا بخوره
خاستم تحریکش کنم و ترس بندازم ب دلش .گفتم بعد سیزده بدر برو درخواست طلاق بده .گفت باشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز