2777
2789
عنوان

برادرم امروز گریمو دراورد

| مشاهده متن کامل بحث + 2060 بازدید | 75 پست
خب چرا ب چه جرم و گناهی بی دلیل ک نمیشه یهو همچنین کاری کرد؟

گفتم بالا.دختره با خواستگارش بیرون قرار گذاشتن حرف بزنن .خانواده ها هم میدونستن.داییا هم فهمیدن و  الکی گفتنش بریم بیرون غذا بخوریم وبردن تا تونستن کتکش زدن که این دوست پسرت بوده ورگرنه باید تو خونه می بودی

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



والا استارتر عزیز بخاطر بارداری خیلی حساس بودن من بودم چهارتاهم من میگفتم باهم میخندیدیدم

اخه ویار دارم هیچی نمیتونم بخورم  کسیم نبود خرید کنه  با بدبختی رفتم خرید کردم اوردم هیچی نداشتیم 


 فکن ماسک زدم و روس  شال بستم   من وسط کار عید بودم چون کار نکرده بودم داشتم تراس تمیز میکردم ک اومدن  یعنی  نیم ساهت قبل اومدنشون زنگ زدن ما نهار میایممم   و اومد  اینجکری کرد  بحدا من حساس نییتم   حرفای  بدی  زد  

ن من حلالش کردم  ولی پیس خدا گفتم دمت گرم ک ب اینجور ادنا اجاره میدی  بیان  حرف بزنن ...

ناراحت نباش بعضیا که کلا عقلشون نمی‌رسه و واقعا منظوری ندارن و نمی دونن حرفشون دل می‌شکنه اینم که فکر می‌کرده شیرین شده یه خورده هم  انگار هورمونات ریخته به هم حساس شدی عزیزم 


چرا میگم ک زنش  کوچولوعه  من ۴ تای زنشمم   من سایر پام ۴۰     من درشت بودم ...


میدونم اذیت شدی تو درست کردن غذا ولی شما شعور و فرهنگ خودتو نشون دادی که از مهمونت پذیرایی کردی. 

ولی کاش اگه شناخت ازش داری و حالتم مساعد نبود زنگ میزدی بهش میگفتی داری میایی سه تا غذا بخر بیار. 

وقتی آدم حساسه و شرایطش اینجوره باید مراعات حالشم کرد 

دستشو گر۴ت دور گردنم گفت ماشالله فلانه

دور بازوم    محل ندادن رفتم اشپزخونه  اومدم هی ماشااله گاو هلندی  و اینا گفت بهم  هیچی نگفتم      و گفتم بسه دیگه  یچیری بخورید    ففط زنش تیپ زده بود بیاد بمن پز بده و بره      یبار ن بچه رو گفت ن خونخ رو  ن هیچی  حتی نگفت شوهرت نییس   اصلا شاید من نداستم برم خرید کنم   

مامانشم هی میگفت میشه اینو من شوهرندم بخاطر شما مگه میشه تا کسی بیاد شما بیاین زندگیم رو بهم بزنین

راست میگه.دختر هزارتا خواستگار داره اخرش باید بره توخونه زندگیش.چطوری میخوان اون دنیا جواب ایت دختر طفل معصوم بدن

میدونم اذیت شدی تو درست کردن غذا ولی شما شعور و فرهنگ خودتو نشون دادی که از مهمونت پذیرایی کردی.&nbs ...

ن زنش  فتنس   ابرو نمیزاره برلمون اینجوری! میگفتم نمیومدن  حالا ک  خانوادم نییتن رفتن مسافرت تنها کسی ک هس  داداشمه ک اونم اینجوری  من هرچی میزاشتم  بهونهدمیاورد   نیم ساعته

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز