امروز هردومون داخل طلافروشی گریه کردیم😭

بمیرم برات 

ولی خوب درکت میکنم

استاتر من‌ معجزه ی خدا رو‌تو‌زندگیم‌دیدم‌ تو‌ هم میبینی 

نگران نباش خدا بزرگه 

استارتر حق داری از مادرت ناراحت باشی،

ولی از اینکه خونه خریدین و این ماه هم حقوقتون نیریزن و زندگیت میفته روی روال برات خوشحالم،به خاطره حلقه هم به این فکر کن که در آینده ای نه چندتن دور یه جفت خوشگلترش رو میخرید،

ولی فکر کنم داداشتم یه کم حسودی کرده نامانت النگو داده تا شما خونه خریدین،

یه مدت سرسنگین باش باهاشون تا متوجه بشن که از کارشون ناراحت شدی،

مطمئنم خیلی هم پر رزق و روزی هستی،

قدم نورسیده هم پیشاپیش مبارک،

لطفا برای شاد شدن دل من و برآورده شدن آرزوهام دعا کن،

منم چند تا آرزو دارم💔

عزیزم من حس میکنم مادرتو تحت فشار گذاشتی و ازش گرفتی و راضی نبوده از خانواده همسرت چی چرا از اونا کمک نمیگیرید؟اونا هم وظیفه دارن به پسرشون کمک کنن معمولا دخترا به خانوادشون فشار میارن برای همه چی کمکشون کنن و خانواده پسر خودشون رو کنار میکشن و این باعث عصبانیت خانواده دختر میشه

دقیقا منم خیلی دیدم یا شریکش سرش کلاه میذاره یا مغازش اتیش گرفته یا ی مریضی گرفته 

طبق تاپیکای قبلت شوهرت ارزششو نداره اینقدر حرص بخوری و قید خوانوادتو بزنی براش

استارتر ببین منو شوهرم خیلی وقته ب این نتیجه رسیدیم که برای پیشرفت فقط خودمون رو داریم و خودمون

کلا همسرم خانواده حمایتگری نداره 

منم که دارم بندگان خدا درگیر مشکلات خودشونن و توقعی ازشون نیست 

درسته پدرو مادر هستن ولی سعی کن حتی از پدرمادرتم توقع نداشته باشی .من جای تو بودم همون اول بجای قرض از مادرم حلقه مو می‌فروختم بعدا بهترشو می‌خریدم

واقعا مادرت خوشحال شد از خرید النگو🙄 تو این اوضاع شما. درکش سخته واسم

اسی کار خوبی کردی زودتر طلاهای مامانت رو گرفتی وگرنه اون طرف سال، طلا خیلی گرون میشه دختر گل

الان خوبی؟

استارتر جواب یخده

طلای دست دو فروختی بعد نو خریدی؟باید باز دست دو میخریدی خب یابه گرمی که فروختی پول میدادی خودشون برن بخرن چقدر مظلومی اخههههه

به خدا یکیو میشناسم تازه فهمیدم دختریتیم داره هی از خیریه ها جهیزیه میگیره برادخترش میره میفروشه خرج خودشش میکنه تازه فهمیدیم دختره چرانمیره سرزندگیش اتیش گرفتما

انشاالله بااومدن نی نیت خیروبرکته که تو زندگیت سرازیرمیشه مطمعن باش وباورداشته باش بهش وازخدابخواه نه بنده خدا به حق این شبای عزیز 100برابر بیادجاش

اسی کار مادرت قطعا زشت و ناراحت کننده بوده ولی باهاش قطع رابطه نکن. برای چند روز محلش نده که بفهمه ناراحتی از دستش. بذار هورمون هات سر جاش بیاد الان چون بارداری خیلی زودرنج و حساسی ممکنه تصمیمی بگیری و بعدا پشیمون شی. شک نکن که حرف برادرت در تصمیم مادرت اثر داشته. تو این تاپیک همش میگن مادر از خودگذشتس و فلانه و ...‌ اول اینکه مادر هم انسانه و همه مادرها هم آنقدر عاطفی نیستن‌. به خدا مادری میشناسم که بچش به دنیا اومد با اینکه شیر داشت شیر خودشو بهش نداد وقتی هم بچه بزرگتر شد گفت به من چه بهش غذا بدم. یعنی سر میز غذا من به بچه غذا دادم ولی این مادره حاضر نشد لقمه دهن بچش بذاره.

درست میشه عزیز دلم منم همین بالا سرم اومد تقریبا مجبور شدم تو سن کم تو یه بیمارستان که کشتارگاه اسمشه از  بس امکانات نداره زایمان کنم طبیعی اونم بدون ماما و هیچکس