2733

من بچه سوم خانواده بودم ،همون بچه ناخواسته ای که به قول مامانم ،پدرم هرکاری از دستش اومده کرده که من سقط بشم و نشدم متاسفانه 

اینا رو فقط میگم که یکم خالی شم 

خاطرات بچگیم مثل یه کابوسن برام .یا اصلا نباید به اون دوران فکر کنم یا اینکه با فکر کردن به هر ثانیه باید مثل الان بشینم یه گوشه و اشک بریزم .الان یه تاپیک دیدم که منو پرت کرد تو دوران بچگی خودم .

من بچه که بودم چشمام افتادگی پلک داشت ،مدل چشمام جوریه که پف داره 

از همون بچگی بهم میگفتن تو کوری ،هم خواهرام ،هم بابام 

منم خیلی ساکت و اروم بودم،بخدا حتی جرات نداشتم بگم چرا به من میگین کور ؟فقط میرفتم یه گوشه و گریه میکردم اون موقع ۷ سالم بود .انقد که به من میگفتن کوری دیگه انگار خودم باور کرده بودم ،نه اینکه باور کرده باشم کورم ،باور کردم که چقدر زشتم .دو تا خواهرم از من بزرگتر بودن و زود تر رفته بودن مدرسه یکیشون ۶ سال و اونیکی دو سال از من بزرگتر بود .

من وقتی کلاس اول بودم ،دوست داشتم اتفاقایی که تو مدرسه میوفته رو بیام تعریف کنم ،تا میومدم به مامانم بگم چیشده همشون حمله میکردن که دهنتو ببند و حرف نزن و خفه شو ...شاید درک نکنید ولی من اون موقع خیییییلی دلم میشکست ،به مامانم میگفتم چرا منو دوست ندارین؟

خانواده من با رفتاراشون از خود ۶،۷ سالگی توی اون خونه حس اضافی بودن ،زشت بودن و....بهم دادن 

همیشه از خواهرام تعریف میکردن به جز من .

من رفتم کلاس دوم ،مدرسه من از مدرسه خواهرام جدا بود،صبح که پدرم میخواست مارو برسونه مدرسه منو وسط راه پیاده میکرد میگفت تو خودت برو ،تو رو برسونم خواهرات دیرشون میشه .با اینکه من از همشون کوچیک تر بودم .من هیچی نمیگفتم پیاده میشدم و تا خود مدرسه گریه میکردم .

هرچی بزرگتر میشدم بیشتر میفهمیدم که فقط من تو این خونه اضافی ام .فقط من زشت بودم .

به خدای بزرگ قسم من تو مدرسه همیشه شاگرد اول یا دوم میشدم ،انقدددددد بهم گفتن تو کودنی،تو بی استعدادی خودم باور کردم .انقدر گفتن خواهرات باهوشن ،اونا زرنگن .

هیچ وقت یادم نمیره مامان و بابام پیش هم نشسته بودن دوم دبیرستان بودم اون موقع بهم گفتن تو کودنی فکر نمیکنم بتونی کنکور قبول بشی .من خیییییلی با حرفاشون دلم شکسته .

اینارو گفتم یکم سبک شم و اینکه من تو مدرسه همیشه شاگرد اول و دوم بودم .تو همه ی مسابقه ها از ورزش و نهج البلاغه و قران و بستکتبال و هرچیزی که شما فکرشو بکنید شرکت کردم و لوح تقدیر گرفتم .کنکور دادم و رتبه ۴۰۰۰ اوردم و دانشگاه مهندسی مواد خودم ،ولی من هیچ وقت اون تحقیرا و حرفا رو یادم نمیره .من اتفاقات بچگیم برام شدن مثل کابوسی که هیچ وقت یادم نمیره .با اینکه ۲۷ سالمه و ازدواج کردم ولی هنوزم فکر میکنم من زشتم و فکر میکنم کودن و بی استعدادم .چون سالیان سال خانواده م دائم اینارو بهم گفتن .

بعضی وقتا فکر میکنم که خدایا من چجوری دلم بیاد به یه دختر ۷ ساله بگم زشتی بگم کودنی .من ۲۷ سالمه ولی هنوزم کسی دلمو بشکنه یا حرف زور بهم بگه فقط گریه میکنم .چون از بچگی در جواب همه تحقیرا فقط ساکت بودم و اشک ریختم💔

ببخشید طولانی شد 


❤️

درکت میکنم عزیزم

درهیچ شرایطی نباید چیزی ب بچه بگی که دلش بشکنه حتی اگه اون بچه ناخواسته باشه 

اول باید حواسشونو جمع میکردن

بعدشم دندشون نرم حامله شدن سقط میکردن 

وقتی هیچ کاری نکردن مجبورن ی زندگی خوب و باآرامش برای بچشون بسازن نه اینکه بکوبن تو سرش. 


من برای جای ترک های پوستی بعد از زایمانم از روغن آنتی استرچ مارک برند آنانه استفاده کردم که یک برند سوییسی بود.

 برای من واقعا مثل معجزه عمل کرد. حتما تو دوران بارداری قبل از ایجادترک ها یا تا وقتی که ترک ها هنوز قدیمی نشدن و قرمز هستن استفاده کنید که زود برطرف بشه. برای ترک های ایجاد شده با چاقی یا لاغری هم عالیه. لینکشو میزارم چون میدونم دغدغه خیلی از ماماناس

باید با کمک مشاور برگردی به گذشته و یکی یکی جرایانات رو حل کنی کاری که من کردم سخت دشوار زمان بر 

ولی زخم هات بهبود پیدا میکنن

فقط 24 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

زندگینامه ی منو تعریف کردی ولی برای من خیلی سخت ترو وحشتناک ترم بوده 

با ۳۰ سال سن افسردگی حاد گرفتم و بهم گفتن باید بستری بشی

یه قاشق فلفل قرمز هندی بزارین تو جیبتون🌶️هروقت هوس کردید با کسی دردودل کنید بریزید تو حلقتون                      

خیلی ناراحت شدم و حق میدم بهت که خانوادت اعتماد به نفستو از بین بردن و خیلی دم میخواد خانوادتو به فحش بکشم ببخشید تروخدا😢

من جای اونها ازت معذرت میخوام که بچگی قشنگتو نابود کردن ولی تو یه خانم زیبایی هستی که هم باهوشی هم با فهم‌و شعور که از حرفای بد اونا خودتو نباختی و درستو ادامه‌دادی

سعی کن بهشون فکر نکنی و اگه بچه داری براش بچگی خودتو جبران کن و حرفایی بهش بزن که خودت دوست داشتی بشنوی

حرفای خانواده خیلی رو اعتماد به نفس تاثیر داره

از سال ۹۶عضوم اما برای بار دهم با دهمین شماره تعلیق شدم چون حرف دلمو گفتم و به مزاج نینی سایت خوش نیومد(به کسی هم توهین نکردم)😂این دفعه سعی‌میکنم جلو خودمو بگیرم🙊

عزیزدلم چه کودکی تلخی ولی آفرین بهت که انقدر پیشرفت داشتی خودتو دوست داشته باش وازخودت ممنون باش که دست از تلاش برنداشتی واولین قدم برای آرامشت اینه که اونا رو  ببخشی از عمق وجودت 

اول وآخر خودتی وخدا تماااام

امیدوارم ک انقد تو زندگیت خوش و شاد باشی ک هیچوقت دیگه یاد گذشتت نیوفتی❤️❤️❤️گذشته ها دیگه گذشته،با فکر کردن بهش فقط خودت اذیت میشی. تو یه زن قوی که توی اون شرایط همیشه بهترین بودی و هستی.همیشه موفق باشی❤️❤️❤️

تا حالا بهش فکر نکردم  اما تراپیست فکر نمیکنم بتونه خاطرات تلخی که ۲۰ ساله توی قلب و ذهنمه رو ...

گارد نسبت بهش نداشته باش که نمیتونه و نمیشه و ...

برای تغییر جلو و از خود خدا بخواه تا کمکت کنه و مسیر روشن بشه

درکت میکنم عزیزم درهیچ شرایطی نباید چیزی ب بچه بگی که دلش بشکنه حتی اگه اون بچه ناخواسته باشه  ...

پدر و مادر من سواد نداشتن که بدونن بچه به میل خودش وارد این دنیا نشده 

ولی متاسفانه شعور اینم نداشتن که با بچه ای که ناخواسته به دنیا اومده عین اسیر رفتار نکنن.مخصوصااااا پدرم .هیچ وقت نمیبخشمش🖤

❤️
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2762
2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز