عمه ی من ، بچه اش شیش ماهه بدنیا اومد
یه ماه تو دستگاه بود ، زنده موند ، از من ۲ سال کوچیکتره
۱۸ سالشه...ولی طفلی نه راه میره نه کاری میتونه بکنه
لاستیکش میکنن برا دستشویی
حرفاش به زور فهمیده میشه،عقلش به اندازه ۲ ساله است
عمم خیلییییی دوسش داره و میگه برکت و نور خونمه
امتحان خداست...همه جوره بهش میرسه
ولی دختر مریضش خیلی عصبیه،گریه میکنه،داد میزنه
هیچ جا نمیتونن برن...هیشکی نمیره خونشون
عمم میگه هربار اذیتی شو میبینم...معلولیت جسمی و ذهنی شو میبینم...اذیت کردناش و مریض شدناش...قلبم پاره میشه که عزیز دردونه ام رو تو ۱۸ سالگی به این حال میبینم...که دائمدفقط خوابه...هییییییچ کاری نمیتونع بکنه
برای یه مادر خیلی سخته😭😭😭
شاید خدا دیده ، شما صبر عمه ی من و نداری که ۱۸ سال بچه فلج مغزی و مریض و ضعیف و بزرگ کنی
برای همون دخترت رو بدون اینکه درد بکشه و ۱۸ سال اذیت شه
برده تو بهشت ، رااااحته و صفا سیتی داره اونجا😍
نا شکری نکن عزیز جان یه وقت....
خدا بهتر صلاح من و تو و نی نی هامون و میدونه😍
جای نی نی هامون تو بهشته عزیز...
خدا زودی دوباره بهمون یه نی نی نور چشمی میده😍🥰😍
من خیلی به رحمت خدا امیددددد دارم
خدای من خیلییییی مهربون و عزیزه برام :))))))