امشب میخواست خونش بمونه به زور با گریه آوردم من دوست ندارم بچم شب جایی بمونه مادرمم رگ خوابشو بلده خوشش میاد دخترم وابستشه یه کارهایی میکنه دخترم بهش بچسبه خیلی اذیت میشم خوب بچمه این همه زحمت کشیدم خودمونو کشتیم خونه دو خواب بخریم برای چی بره تو خونه مامانم بمونه میبینم مادرم ناراحت میشه که چرا اجازه نمیدن با اون باشه من ول کن همیشه باهاش بمونه جالبه منتم بزنه امشب دخترم با بغض و گریه رو پام خوابید
لطفا نگین مادرته چه اشکالی داره پس من این وسط چیکارشم
تو این وسط حسودی
اول بگو چند روز یه بار میری خونه مامانتت شما
حالا مادرت هرکسی که نیست اشکالی نداره ی شب اونجا بمونه توام با شوهرت خلوت کنی مث زمانی ک بچه نداشتین دوتایی و عاشقانه
الان داشتم آهنگ
جدید بود نبود
گوش میکردم
چه دغدغه ای هربچه ای دوس داره خونه مادربزرگش عمه وخاله اش بمونه .باید بمونه خاطرات خوب براش ثبت بشه
عزیزم شما موقع سختی اینا بچتو کنارخودت نگه دار من تموم سعیم اینه فقط به خودم وابسته بسه اصلا کنار کسی زیاد نزار بمونه
یه شب تو هفته بذار بمونه ببینه خبری نیست شاید کمتر اصرار کنه
اشکال نداره دخترت یه مدت سخت گیری کنی برا تنها نموندنش خونه مادرت عادت میکنه
بهترین کاررو کردی عوضش دو تربیته نمیشه
از من میشنوی این وابستگی رو کم کن من از بچگی همین بلارو سرم اوردن تو خونه پدر بزرگ مادر بزرگم بزرگ شدم خیلیم درحقم خوبی کردن ولی اینکار باعث شد من ب شدت اسیب روحی ببینم
....و منی که آرزومه دخترم کمتر بهم بچسبه
