سه روزه که مراسم ختم یکی از فامیل دوره خونه ی پدر شوهرمه شوهرم عین این سه روز رو خونه نیومده که من باید مواظب خونه ی پدرم باشم رفت و آمد زیاده خونشون یه چیزی خراب نشه . قبل اینم فقط واسه خواب میومد خونه فقط عصرا یه سری بهمون میزد نه نهار نیومد نه شام . به شدت ازش متنفرم ولی وقتی میاد خونه من همه چی رو فراموش میکنم و میرم راحت باهاش گرم میگیرم فقط یکم غر میزنم . طلاق که نمیتونم بگیرم . ولی یه بچه هم دارم که همش پیش منه واقعا این بچه پدر نمی‌خواد . خانواده ی شوهرم که از شوهرم بیشعور تر هستن اصلا خودشون زنگ میزنن که چرا امروز دیر کردی
باهاش بشین منطقی صحبت کن، یعنی چی اخه
یعنی کلا خونه اوناست یا این‌چند روز؟
خب تقصیر خودته زود از یادت نبر جدی برخورد کن شاید به خودش بیاد اینطوری
منم میرفتم با شوهرم اونجا
هم‌کمک‌هم‌پبش شوهرم باشه
چون این اتفاق برام‌پیش اومده دارم میگم این کارو مبکردم
بچه 4 سالشه اونجا هم پره بچه هست . بعدشم همه ی فامیل ما تو مراسم ختم بودن مادرم اینا همه . فقط من نبودم که شوهرم بیشعور بود دو روز رفتم . شوهرم گفت بچه رو بذار پیش خواهرم که اونم خونه ی ما بود یه لحظه رفتم حموم دیدم همه ی خونه رو گشته بود تو همین یه لحظه . نمی‌تونستم خونه رو با بچه ول کنم برای خواهر شوهرم . وحشی هم هست دست به زن داره بچه رو هم کتک میزد در نبود من . مردونه زنونه هم که جدا بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز