هیچ درکی نداشتم ک قراره چجوری بشه
اطرافیان میفهمیدن بزرگترها با نگاه ترحم امیز بهم نگاه میکردن ولی من نمیفهمیدم
اولش درد داشت تو سینه منم اهمیتی نمیدادم و میگفتم ی کیسته دیگه میره دکتر خوبش میکنه
حتی فکرشم نمیکردم سرطان داشته باشه؟
سرطان؟مامان من؟چرا مامان من؟مامان من کم سختی کشیده بود از بچگی ؟کم سختی کشیده بود؟ خدایا چرا همه سختیات واسه ی عده است قربونت برم:)
بعد ک داروهاشومیخورد و دکتر و دکتر و دکتر
من فقط دکتر رفتنو میدیدم ب من هیچی نمیگفتن
ولی یهو بابام برگشت بهم گفت از این مدادا ک واسه ابرو میکشن بگیریم...
ولی یهو ب خودم اومدم دیدم داره از درد به خودش میپیچه و پتورو میکشه دور خودش
مامان من از درد ب خودش میپیچید:) اون داروهای شیمی درمانی اونقدر قوی بودن ک همش میگفت استخونام درد میکنه
من چی؟ ی دختر کنکوری تجربی با کلی رویا ک دیگه نا نداشت دختری ک همیشه بهترین نمراتو میگرفت و خیلی بهش امید داشتن معلم زیستش جلوشو میگرفت میگفت تو چت شده دختر؟ تو ک دهم و یازدهم میترکوندی تو تستا چرا امسال هرچی پیش میره افت میکنی؟و منی ک الان سه ماه مونده ب کنکور و تو سخت ترین مرحله زندگیمم :)همش میگم خدایا میشه؟ میشه تو این سه ماه بتونم موفق بشم؟میشه مامانم موفق شدنمو ببینه؟خدایا من جز این هیچی نمیخوام فقط میخوام مامانم ببینه مامانم ببینه دخترش دکتر شد از شادی اشک بریزه میخوام از شادی اشک بریزه و درداش یادش بره خدایا :)))