ولی ولنتاین رفتم براش کادو خریدم.. شوهر من از وسایل مارک خوشش میاد خیلی سخته واسش کادو خریدن.. بعد ۶۰ تا شمع خریدم... با یه کیک کوشودوی قرمز.. اومدم خونه... شب دیر وقت قرار بود از سر کار برگرده.. زنگ زدم گفتم من خستم میخوابم... گفت ئه چراا ولنتاینه هااا... گفتم ول کن بابا حوصله ندارم.. خستم.. چراغارم خاموش میکنم اومدی روشن نکن بیدار نشم... با بی میلی گفت باشه😕
زودی اومدم کل شمعارو چیدم از پشت در تا رو میز و کل خونه شمع بود
.. میدونستم ساعت چند قراره بیاد صدای ماشینو که شنیدم داره میندازه گاراژ.. زودی شمعارو روشن کردم کادوشو کیکو گذاشتم رو میز.. یه لباس خوشگل موشگل پوشیدم... آرایشم کرده بودم.. بیچاره آروم کلیدو انداخت رو در که من بیدار نشم... همه چراغا خانوش بود فقط نور شمعای قرمز بود خیلی قشنگ شده بود خونمون..
با ذوق رفتم وایسادم کنار در ... تا در و وا کرد خشکش زد... گفت وای😀😍
بعد پریدم بغلش گفتم سووپریییییززززز...فت فندق کوچولوی شیطونه دروغ گو.. دقیقا اینو گفت... منم کلی ذوق کردم... بعد اومدیم کیک و بریدیم... دو سه تا عکس .و.... گفت وای من موبایلم جا مونده برم بیارم گفتم باشه.. رفت بعد دو دیقه اومد دیدم واییییی😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
یه عروسک سنحاب خریده برام دستش یه فندق داره...(شوهرم همیشه به من میگه فندق) سه تا بادکنکه قرمز قلب... 😍😍
با یه پاکت که توش شکلات و اینا بود..
گفت ولنمون مبارک 😀😀
گفت گفتی میخوابم منم گذاشتم تو ماشین که نیبینی.. فردا جشن بگیریم... بعد من کلی سوپرایز شدم... اصلا خفن...😀😁
فقط روز زن و اهمیت نمیده زیاد😕 اه .. به نظر اون من خیلی کوچولویم.. زن نیستم😕