2777
2789
چقدر سخت مریم جان خیلی ناراحت شدم ...متاسفانه رسانه ما به جای اموزش هر روزه هنر در خانه برای خانمها چقدر بهتر بود برای اقایون یه برنامه اموزشی میزاشت ک بعد از زایمان چطوری باید رفتار کنید ...نه اینکه عالی باشن نه ولی حداقل به خاطر بچه شون هم که شدن با اعصاب مادر بازی نکنن خیلی ناراحت کننده اس که عامل تمامی این افسردگی ها واصلی ترین همسر خود خانم بود
یازده هفته و دو روز ..........
متأسفانه تمام مادرهایی که نتونستن به بچه هاشون شیر خودشونو بدن به نوعی دچار افسردگی شدن منم همین مشکلو داشتم من بعد از سه روز شیر تو سینه ام اومد ولی دیگه بچه ام تو این سه روز اینقد گشنگی کشیده بود که شیر نمیخورد همش روی سینه خواب بود به توصیه دکتر مجبور شدم شیر خشک بدم وچقدر آدم احساس بی عرضگی و عجز میکنه که بچه شیرشو نمیخوره دخترم حتی یه سینه ام رو نمیگرفت همش غصه میخوردم وگریه میکردم و به چه زحمتی تونستم چهار ماه به دخترم شیر بدم ولی باور کنین اگه بچه تون شیر خشک هم بخوره بزرگ میشه وشما رو مادر صدا میکنه و ارزش یه مادر فقط به شیر دادنش نیست کمتر به حرف مردم بها بدیم اینایی که گفتم نصیحت نیست با تجربه و بسختی بهش رسیدم

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


سلام دوستان الان که دارم مینوسم پسر دومم رو پنج ماهه باردارم و پسر اولم اول دبستانه. من به خاطر مشکلات زیادی که اگه بخوام براتون بگم میشه یه فیلم سینمایی بعد از زایمان افسردگی شدید گرفتم خیلی خیلی شدید در حدی که اصلا بچه رو بغل نمیکردم و ازش نگهداری نمیکردم اون زمان خونه مادرم زندگی میکردیم و مامانم پسرم رو بزرگ کرد من یه همسایه داشتم که چهار تا خواهر بودن و خیلی با هم صمیمی بودیم خواهر بزرگتر بعد از زایمان ام اس گرفت و بعد از 15 سال عذاب و سختی فوت کرد من همیشه اون دختر تو ذهنم بود و میگفتم منم اگه زایمان کنم ام اس میگیرم اینقدر به این موضوع فکر کردم تا زمانیکه دکترها تشخیص ام اس برام دادن وقتی بهم گفتم که ام اس دارم دنیا رو سرم خراب شد اوایلش قبول کردم این موضوع رو ولی بعد از چند سال به خودم اومدم و با روحیه بالایی که از خودم نشون دادم تمام علائم بیماری از بین رفت من باید هر ماه کورتون میزدم تا دردام کم شه ولی خدا رو شکر دو سال که هیچ علائمی از ام اس تو من نیست. الانم اصلا به این موضوع فکر نمیکنم میخوام بهترین دوران رو بعد بارداریم داشته باشم تا جبران اون سالهایی که از دست دادم بشه. برای همه شما ها هم دعا میکنم که روزای خوبی رو داشته باشید فقط تورو خدا از لحظه هاتون لذت ببرید
2805
من هم داشتم . کلا دوران بسیار بدی بود . تا سه ماهگی ادامه داشت و بعد خوب شد . همش استرس داشتم . گریه ...

من اضطراب دارم پسرم تو چهارماهه ترس دارم بدون دلیل تنم میلرزه یعنی به خاطر چیه دو ماهی میشه این حالتی ام خیلی بهم سخت میگذره خسته شدم

من هم داشتم . کلا دوران بسیار بدی بود . تا سه ماهگی ادامه داشت و بعد خوب شد . همش استرس داشتم . گریه ...

من دو ماه پس از زایمان افسردگی و اضطراب شدید گرفتم سرگیجه سنگینی سر تپش قلب بی حسی پا لرزش دست ضربان سر نمیتونم مهمونی برم اعتماد به نفس ندارم تو مکان دربسته و جمعیت احساس خفگی و فرار میکنم میترسم خوب نشم نمیدونم چیکار کنم ؟

من هم این افسردگی لعنتی رو تجربه کردم خالم خیلی بد بود همش احساس پشییمانی داشتم گریه میکردم و....... ...

یعنی دارو رو قطع کردی دوباره بیماریت عود نکرد؟چند روز بعد جواب گرفتی؟

منم داشتم.اوایللل خیلییی شدید بود.اصلا حسی به بچه ام نداشتم.خیلی داغون بودم.بغض داشتم.همش گریه میکردم.چون قبل زایمان ادم پرشور و نشاطی بودم و اهل تفریح و گردش.و با اومدن بچه خیلی محدود شده بودم.خیلی حس بدیه.در مورد این حس با شوهرم حرف زدم و اون ارومم کرد.اگه اون نبود ک هیچی.الان خیلی بهترم.الان پسرم ۶ ماهشه.ولی هنوز خوب نشدم.فکر میکنم اون حسی ک باید به بچه ام داشته باشمو ندارم.

کلا نسبت به همه چی بدبین شدم.همش فکر میکنم ماها برا جی زندگی میکنیم.زندگی چه چیز بیخودیه.یروز همه مون میمیریم.زندگی کردن چه بی هدفه.احساس پوچی میکنم....

خلاصه خیلی داغوت بودم ک الان کمی بهترم.




منم به شدت افسرده شدم تا حدی که هر شب گریه میکردم و از اینکه بچه دار شده بودم خودمو نفرین میکردم و به خواهر و مادرم میگفتم این بچه رو خودتون نگه دارین من خوشم ازش نمیاد و از اینکه جایی با بچه برم خجالت می کشیدم و از شب نخوابی و گریه بچم به شدت ناراحت بودم و اینم بگم که دوران بارداریم با مرگ ناگهانی پدرم همراه بود و این موضوع افسردگی منو دو چندان کرده بود و شوهرم با اینکه آدم خوبی بود ولی در نگهداری بچه اصلا با من همکاری نکرد

پدر عزیزم ،مهربانم،هیچ گاه از خاطرم نمی‌روی و هیچ گاه از دوست داشتنت دست نخواهم کشید...
من دو ماه پس از زایمان افسردگی و اضطراب شدید گرفتم سرگیجه سنگینی سر تپش قلب بی حسی پا لرزش دست ضربان ...


خوب میشی. حتما خوب میشی. باید این دوره بگذره. این حس تپش قلب تو من هم خیلی شدید بود. جوریکه صدای ضربان قلبم تو گوشم میومد. فقط به خودت بگو که ابن دوران گذراست و تا جایی که میتونی جدیش نگیر. 

از وقتی مامان شدم میفهمم مامان چه زحمتی کشیده . مامان عاشقتم .
من دو ماه پس از زایمان افسردگی و اضطراب شدید گرفتم سرگیجه سنگینی سر تپش قلب بی حسی پا لرزش دست ضربان ...

سلام مبینا جان خوبی منم ی ماهه زایمان کردم و حالتای شمارو دارم خوب شدین شما دکتر رفتین 

واس سلامتی قلب پسر کوچولوم ی صلوات بفرست و دعا کن 🙏❤

خواهرم افسردگی داشت. رفت دکتر گفت بدنت خیلی ضعیفه گفت به مدت سه ماه هر روز یه سیخ کباب  هر روز 5تا دونه پسته 5دونه بادوم 2تا گردو 5تا فندق یه مشت کشمش. خرما. شربت عسل بخور. گفت اینا دارو تو هست. افسردگی از فقر غذایی بدنه. خواهرم تقریبا مراعات کرد الان خیلی خیلی بهتره تقریبا خوبه.

خوب میشی. حتما خوب میشی. باید این دوره بگذره. این حس تپش قلب تو من هم خیلی شدید بود. جوریکه صدای ضرب ...

چ مدت طول میکشه کامل خوب شیم الان استرس من کم شده ولی انگار دلم همیشه گرفتس دست خودم نیس همه چی بنظرم زشت میاد وجودم پر از حسای منفیه ک تو ناخوداگاهمه انگار حسی ک قبلن ب چیزی رو داشتمو الان ندارم .ته دلم همیشه غمگینم ی ماه و نیم میشه زایمان کردم 

واس سلامتی قلب پسر کوچولوم ی صلوات بفرست و دعا کن 🙏❤
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز