سپردن کودکان به مهدکودک شاید یکی از دغدغه های والدین باشد. روز اول مهدکودک برای هر کسی متفاوت است. اولین روزهای مهدکودک می تواند برای کودکی شیرین ترین روز یا تلخ ترین روز عمرش باشد اما به هر شکلی که است سعی کنیم تا این روز یکی از خاطره انگیزترین روزهای کودکمان باشد. پس خاطرات خود درباره اولین روز مهد کودک کوچولوهاتون را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید
من هنوز پسرمو نبردم ولی آخر ماه میبرم9ماهشه.مجبورم ببرم چون مرخصی زایمانم تموم میشه و بایدبرگردم سرکار استرس دارم
من از مهد دخترم خیلی راضی بودم یک هفته ی اول باید با گریه از مهد بیرونش می آوردم چون دوست نداشت مهدو ترک کنه خیلی توی اخلاق و رفتارش تاثیر مثبت داشت رفتارشونم با بچه ها عالی بود
من روز اولی که دخترمو بردم مهد 4ماهش بود هیچ وقت یادم نمیره اینقد گریه کردم از کاری که دارم باهاش میکنم . که به زور بچه رو از من گرفتن مربیاش وآرومم کردن.هنوزم که بچم 2.30 شده با ناراحتی میبرمش مهد چون دوست ندارم ازم دور بشه.
وای انگار همین دیروز بود ... دختر من دو هفته طول کشید تا به مهد عادت کرد و وقتی رفتم دنبالش با لبخند اومد جلوم هیچ وقت یادم نمیره که چقدر گریه میکرد که نوک دماغش مثل تربچه میشد
من باردارم.بامهد کودک گذاشتن بچه هم مخالفم اساسی
دفعه ائلی که نهال رو بردم مهد 6 ماهه بود به قدری گریه کردم که مربیای مهد دلشون به حالم سوخت ی ساعتی پیشش بودم و در اخر مجبور شدم بیام اداره. حالا که 1سال و 3 ماهشه هر چه بزرگتر میشه بیشتر بی قراری میکنه و من هر روز بیشتر از دیروز عذاب می کشم
پسرمو از یک سالگیش گذاشتم مهدپشت سر هممریض شد با اینکه مهد تر وتمیزی بود.دلم نمیاد بازم بزارمش اما مجبورم. تب با علت ناشناخته یک هفته. باز اسهال دو هفته سرما خوردگی یک هفته همینجور بگیر برو تا اخر.....همه اش مریضه از وقتی مهد میره.
من پسرم دوسال و یک ماهشه و تو فکرم بخاطر کم صحبت کردنش بذارمش مهد خودمم خانه دارم ولی عذاب وجدانی که دارم داره دیونه ام میکنه از این رو خیلی دوست دارم بره چون خیلی بچه اجتماعیی نیست نمیدونم توی دو راهی موندم
سلام دختر من 2 سال و 4 ماهشه حدودا ما اصفهان هستیم و دور از خانواده خودم و همسرم زندگی میکنیم و آشنای نزدیکی هم ندارم بچمو پیشش بزارم شدیدا نیاز پیدا کردم کلاس ورزشی شنایی چیزی برم یا کلا یه خریدی چیزی که پیش میاد با خیال راحت چند ساعتی بچمو مهدی کلاسی جایی بزارم و برم اما نمیتونم خودمو راضی کنم بچم شدید بهم وابسته اس چیکار کنم؟
دو هفته همش گریه کرد منم همش سردرد از استرس اما تلاش کردیم مشاوررفتیم الان راضیم
من هم پسرم رو از شش ماهگی گذاشتم مهد و 5 ماه اونجا بود اما واقعا هم برای من هم برای پسرم خیلی سخت گذشت . الان سه ماهه گذاشتم پیش خواهرم و خیالم کاملا راحته ..به نظر من مهد از سه سالگی به بعد خوبه اما ما مادرای شاغل مجبوریم پاره تنمون رو بزاریم و بریم سر کار..خدا خودش کمکمون کنه که بچه های خوبی تحویل جامعه بدیم ...
پسر من 2.5 سالس میخواستم از مهرماه بذارمش مهد (خودم کارمندم) اما تاحالا مادرشوهرم نگه داشته خیلی هم وابستهء پسرمه تا چند روز پیش هی تو فکر بودم که چجوری به مادرشوهرم بگم که میخوام ببرمش مهد مطمئناً ناراحت میشد اما همکارم بهم گفت وقتی نگهش می داره اونم با میل خودش چرا میذاریش مهد بذار برای بعد سه سالگیش
منم دخترم الان دو سال و نیمشه از مادرم دورم و وقتایی که لازم باشه مادرشوهرم نگهش میداره اما امکان داره تا 4 -3 ماه دیگه مهاجرت کنیم اونوقت شابد مجبور بشم بذارمش مهد از الان نگرانم خدا کنه راحت قبول کنه و منم مهد خوبی پیدا کنم
یکی از دوستان من ناظر بهداشت هست که به بیشتر مهدکودک های تهران سر میزنه و میگه اگه بگم تو این مهدکودکا با بچه ها چیکار میکنند دیگه هیچ کسی بچه اش رو نمیبره مهد .ومیگه بچه باید 3 سالش بشه که بعد مهد بیاد همه چی رو توضیح بده و باید از بچه پرسید که چی کارها کرده وگرنه بچه در بیشتر مواقع اصلا نمیفهمن که اذیت شدن و این عواقب بدی داره.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز