من تو این شهر غریبم و تنهام یه بچه یک ساله دارم
بعد هر وقت میرم خونه مادرشوهرم اصلا تعارف نمیکنه که شام یا ناهار بمون بعد یکی از جاریام چند ماهه عروسی کرده اون با این که هر شب خونه مامانشه اما هفته ای یه بار هم میره خونه مادرشوهرم شام یا ناهار میمونه اونجا
امروز بعدازظهر رفتیم فهمیدم جاریم ناهار اونجا بوده ما تا ساعت ۷ و نیم نشستیم و بعد گشنه بلند شدیم برگشتیم و اصلا چیزی درست نکرد شوهرم هم از این رفتارش ناراحته و حتی به روی پدر و مادرش هم آورده
شما جای من بودید چیکار میکردید من همیشه خونه تنهام یعنی نمیتونه حداقل ماهی یه وعده ما رو دعوت کنه الان ۵ ماهه که خونش برای غذا نبودیم
منم آدم بی زبون و مهربونیم و کنار میام با هر رفتارشون