2777
2789

ی کم طولانیه اما گفتم شاید مثل من تو اون روزا باشه و با خوندن این متن آروم بشه من عاشق شوهرم بودم چهارسال طول کشید و باکلی مخالفت پدرم ب هم رسیدیم ی هفته از نامزدیمون نگذشته بود و من همچنان رو ابرا بودم ک مامانم ک همش ۴۹سالش بود خیلی یهویی صحیح و سلامت ب رحمت خدا رفت ما هیچکس رو نداشتیم حتی هیچکس پا نمیشد ب خودش زحمت بده ی لیوان اب دست مهمونا بده همه اومده بودن مرده خوری توروزای تاریک و سختمون هیچکس نبود ۴تا بچه بودیم تو خونه ک من ۲۷سال خواهرم مجرد ۲۳سال داداشم یکیشون ۳۵یکیشونم ۱۵ ی خاهر دیگه هم دارم ازدواج کرده بود کل مسئولیت خونه افتاد رو دوش من با ی مشت ادم بی مسئولیت هستید تا بقیشو بگم؟؟؟

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خلاصه داداشام خرید نمیرفتم خواهرم تو کارای خونه کمکم نمیکرد و از اینور شوهرم و خانوادش همش توقع داشتن من ور دلشون باشم اوایلش خانواده شوهرم خوب بودن ولی بعدها اذیتشون شروع شد من هرشب با گریه میخابیدم با گریه بیدار میشدم وسط خابمم ک خواهرم جیغ میکشید میدوید دور خونه جوری ک همسایه ها بیدار میشدن آشپزی بلد نبوپم همش از دستپختم ایراد میگرفتن 

خانواده شوهرم هیچ عید و مناسبتی برام هیچی نیوردن فکر کنید من ی جا رفتم دیدم حوله ست عروس داماد ارزون میدن خریدم مادرشوعرم چنان قشقرقی ب پا کرد ک نگو همش توقع داشتن واسه هرچیزی از اونا اجازه بگیرم و تحت اختیارشون باشم وقتی هم دیدن من اینکارارو نمیکنم خودشون رفتن تالار فیلمبردار سرویسمو همه چیو ب سلیقه خودشون گرفتن و منو حساب نکردن حسرت همه چیز رو ب دلم گذاشتن جوری ک الان فیلم عروسیم آماده شده نمیرم بگیرم خواهرشوهرم تو عروسی ب دی جی گفت اهنگ مادر بذارید میخام با مادرم برقصم و خیییییلی اریتم کردن اگه بخام بگم ی طومار میشه شوهرمم مدام پشتشون بود چون من ی ادم ب شدت پرخاشگر و عصبی بودم تا اینکه

اس کجا رفتی؟

فقط چهار سوال ارزشمند در زندگی وجود داره چی مقدسه؟روح از چه چیزی درست شده؟چی ارزش داره براش زندگی کنی؟و چی ارزش داره براش بمیری؟و جواب همه این سوال ها یکیه فقط عشق🍀
خب 

ولی منو شوهرم طاقت نیوردیم و از جایی ک همو دوست داشتیم بخشیدمش و زندگیمونو تشکیل دادیم و اومدیم سر زندگیه خودمون با خانواده شوهرم قطع رابطه کردم و میرم دکتر قرصای اعصاب بهم داده ک واقعأ حال روحیم رو بهتر کرده و الان تمام فکر و ذکرم شدم خودم چون واقعأ تو روزای سختم هیچکس کنارم نیود هرروز پیاده روی میکنم هرکاری از دستم برمیاد میکنم تا روحیم بهتر شه و خداروشکر بداز اون همه سختی خیییلی روزگارم بهتر شده البته بهتر شده خوب نشده خاستم بگم روزای بد شماهم تموم میشه و ی روز ب خودتون میاید کلی مطالب روانشناسی دنبال میکنم و همینکه برای خودم قدمی برداشتم خییییلی جلو افتادم چون افسردگی حاد داشتم و حملات پنیک ولی الان ب لطف دکترم خوبه خوبم برای همتون ارزوی شادکامی دارم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792