میترا جونم با تمام وجودم درکت میکنم و از خداوند برایت صبر جمیل خواهانم. یادداشت ها خیلی دردناک بود .چون از اعماق دل بیرون امده بود بردل می نشست.. عزیزم آرش مهربان در بهشت منتظرت است . خواهش میکنم با دل شکسته ات برای ما هم دعا کن
میترا جونم با تمام وجودم درکت میکنم و از خداوند برایت صبر جمیل خواهانم. یادداشت ها خیلی دردناک بود .چون از اعماق دل بیرون امده بود بردل می نشست.. . خواهش میکنم با دل شکسته ات برای ما هم دعا کن
میترا جونم با تمام وجودم درکت میکنم و از خداوند برایت صبر جمیل خواهانم. یادداشت ها خیلی دردناک بود .چون از اعماق دل بیرون امده بود بردل می نشست.. . خواهش میکنم با دل شکسته ات برای ما هم دعا کن
میترا جونم با تمام وجودم درکت میکنم و از خداوند برایت صبر جمیل خواهانم. یادداشت ها خیلی دردناک بود .چون از اعماق دل بیرون امده بود بردل می نشست.. . خواهش میکنم با دل شکسته ات برای ما هم دعا کن
سلام....من نمی دونم مرگ فرزند چیه اما می دونم که خیلی سخته...الان 2 روزه که دوستا و همکلاسی های من دیگه پیش خانوادشون نیستن و اورم خوابیدن (بر اثر تصادف) ....(گریهههههههههه) برای مادراشون دعا کنید که غم جوونای 20 سالشونو بتونن به دوش بکشن...
سلام ..............
من فقط گریه کردم................. ازت خواهش می کنم با این دل شکسته از خدا بخواه که هیچ پدر و مادری رو با داغ فرزند امتحان نکنه
من فقط گریه کردم................. ازت خواهش می کنم با این دل شکسته از خدا بخواه که هیچ پدر و مادری رو با داغ فرزند امتحان نکنه
میتراجون منم تسلیت می گم بهت امیدوارم خدا کمکت کنه تا هر چه زودتر بتونی به فراموشی برسی... حتی شده برای چند لحظه یا چند ساعت...
فافاجون مگه دوستات چی شدن/؟؟؟؟
فافاجون مگه دوستات چی شدن/؟؟؟؟
بر اثر تصادف فوت کردن ....
دوستان عزیز میترا از من خواسته از جانب او به همه شما سلام برسانم و تشکر کنم که در سخترین شرایط مونس و دعا گوی او بودید.او دیگر عضو سایت نیست ولی هفته پیش که برای دومین سالگرد پسر نازنینش رفته بودم از من خواست به این صفحه بیایم وبه همه دوستانش مژده دهم که شش ماه قبل پسر گلش که با روش ivfبه ثمر نشسته بوذه به دنیا آمده ولطف الهی شامل حالش شده است.او گفت شما را فراموش نکرده و دعاگویتان است شما هم فراموشش نکنید واز محبت خدا نا امید نشوید.
بغض گلوم گرفت
خدا رو شکر می کنم من به یادش بودم خیلی خانوم نازنینو صبوری بود . سلام خیلی زیاد خدمتش برسون از طرف ما هم تبریک بگو
امیدوارم هیچ دردی نبینه و همیشه شادیها در انتظارش باشه
چیزی ندارم بگم جز هیجانی که وجودمو فرا گرفته.
ممنون از شما دوست عزیز که از ایشون خبر دادید و اونم همچین خبری
خدا رو شکر می کنم من به یادش بودم خیلی خانوم نازنینو صبوری بود . سلام خیلی زیاد خدمتش برسون از طرف ما هم تبریک بگو
امیدوارم هیچ دردی نبینه و همیشه شادیها در انتظارش باشه
چیزی ندارم بگم جز هیجانی که وجودمو فرا گرفته.
ممنون از شما دوست عزیز که از ایشون خبر دادید و اونم همچین خبری
خدایا راست میگی؟؟
حیف که دیگهخ نمیتونه بیاد....چقد دوستش داشتم.....واقعا قلب یه مادر رو داشت
خواهش میکنم از طرف من بهش تبریک بگو
من سولماز مامان پارسا هستم
حیف که دیگهخ نمیتونه بیاد....چقد دوستش داشتم.....واقعا قلب یه مادر رو داشت
خواهش میکنم از طرف من بهش تبریک بگو
من سولماز مامان پارسا هستم
خدا رو شکر. چه خبر خوبی. ایشالا همه غصه هاشون تبدیل به شادی ماندگار بشه.
خدارو شکررررررررررر
چه شروع غم انگیز و چه پایانه قشنگی داشت این تاپیک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!خدایا هزار مرتبه شکرت
سلام
حالتون خوبه
تسلیت میگم
الان در 42 سالگی میخواین باردار شید ؟
کاش لوله هاتون را نمیبستید
شما اگر باز هم باردار بشید هیچکس جای این پسر خوبتون را نمیگیره
میگن روزگار گلچین میکنه
من یک خواهر گل داشتم که متولد 1350 بود دانشگاه هم قبول شد بعد در سن 20 سالگی در اوج سلامتی ظاهر ام اس گرفت و بعد از 15 سال عذاب الیم و در حالیکه فلج کامل بود و غذاش سرم بود فوت کرد
من که خواهر کوچیکشم هرگز فراموشش نمیکنم و هر بار یاد عذابهایی که کشید میفتم و یاد اینکه چطور میتونستم باهاش خوب باشم و نبودم اشک میریزم از ته قلبم
مامانم که جای خود دارد
خدایا صبر بده و هرگز برای هیچ مادری نخواه
خواهر من هم خیلی با ادب و مهربون بود اسمش ساناز بود و واقعا مثل گل بود که پر پر شد
حالتون خوبه
تسلیت میگم
الان در 42 سالگی میخواین باردار شید ؟
کاش لوله هاتون را نمیبستید
شما اگر باز هم باردار بشید هیچکس جای این پسر خوبتون را نمیگیره
میگن روزگار گلچین میکنه
من یک خواهر گل داشتم که متولد 1350 بود دانشگاه هم قبول شد بعد در سن 20 سالگی در اوج سلامتی ظاهر ام اس گرفت و بعد از 15 سال عذاب الیم و در حالیکه فلج کامل بود و غذاش سرم بود فوت کرد
من که خواهر کوچیکشم هرگز فراموشش نمیکنم و هر بار یاد عذابهایی که کشید میفتم و یاد اینکه چطور میتونستم باهاش خوب باشم و نبودم اشک میریزم از ته قلبم
مامانم که جای خود دارد
خدایا صبر بده و هرگز برای هیچ مادری نخواه
خواهر من هم خیلی با ادب و مهربون بود اسمش ساناز بود و واقعا مثل گل بود که پر پر شد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز