خودم ریختم پششمام موند
فک کنم از سر کار خسسسسته مونده اومدم مامانم میگه راستی ساعت ۴ ونیم خواستگار میاد
خلاصه اومدن پسره ام بود
به قیافش از ۱۰ ۶ میدم
خیلی سر زبون داشت قهقه میزد موقع حرف زدن مامانش نگاه میکرد
من اصلا نمیدونستم چی بپرسم هرچی اون میگفت من جواب میدادم اخر میگفتم نظر شما چیه؟