منم همینطور ، همش شاهد دعواهای بدی بودم که از ازدواج متنفر بودم! الانم که مادرم فوت کردن اصلا نمیتونم به پدرم نزدیک بشم و گناهکار میبینمش ! کاش یکبار بغل کردن شونو یا بوسیدنشونو میدیدم!!!
الان از خودم میپرسم یعمی هیچوقت بهم ابراز علاقه کردن؟!
اونقدر بد بوده که حتی الانشم به جز پسرام و شوهرم با بقیه مردا سختمه !
حتی از پدرشوهرم خجالت میکشم تو تولدش بغلش کنم یا برادرم خجالت میکشم نزدیکش بشینم و بوس یا بغلش کنم..
میبینم خواهرشوهرم اینقدر راحته با پدر و برادراش تعجب میکنم!!!
من پسرم ده سالشه و می‌دونه من همیشه بغل باباش میرم و بوس هم دیده از صورت هزاران بار
ولی از یا لباس نامناسب رو هیچ وقت نمی‌زارم ببینه
یه سوال ، شوهرتون جلوی بچه ها یواشکی سیخونکتون هم میده؟
شوهرم بعضی وقتا شیطونی میکنه مثلا من آشپزخونه ام مشغول کار میاد سیخم میده ، بچه ها تو پذیرایین ! همس میگم زشته بچه ها میفهمن!!! خونمون کوچیکه متوجه میشن !
نمیدونم درک میکنن یا نه!
